پژوهش مدرسه علمیه عصمتیه سمنان


 
  یک زن الگو برای اقوام در اعیاد ...
یک زن الگو برای اقوام در اعیاد

? بنیان‌های درست مصرف کردن را شما پایه‌گذاری کنید

?? چگونه به عنوان یک زن الگوی فامیل و اقوام باشیم؟

 

? وجهه بیرونی هر خانواده نتیجه‌ انتخاب های ریز و درشتی است که در درون هر خانواده اتفاق می‌افتد؛ تصمیم‌هایی که امروزه بیشتر آن‌ها برعهده زنان است.

این تصمیم‌ها علاوه بر هدایت اعضای خانواده به مسیر درست خود، میتواند الگوی مناسبی برای سایر خانواده‌ها نیز باشد. 

 

? نقش خود را بشناسید

در قدم اول، به عنوان یک زن مسلمان باور داشته باشید نقش مهمی در خانواده دارید. اگر آگاهی لازم از نقش‌تان داشته باشید، به مرور می‌توانید با رفتارهای مناسب و به جا اثر مثبتی بر خانواده، اقوام و اطرافیان بگذارید. 

 

? پایان‌دهنده آداب و رسوم غلط باشید 

جشن‌ها یا مهمانی‌هایی که هدفی جز فخرفروشی و نمایش دادن لوازم خانه، لباس یا زیورآلات ندارند و باعث مصرف‌گرایی و اسراف میشوند را برگزار نکنید. حتی اگر به چنین مهمانی‌هایی دعوت شده‌اید، برای نشان دادن مخالفت‌تان، با رعایت احترام دعوت را رد کنید و برای اثرگذاری بیشتر، علت عدم حضورتان را نیز بیان کنید. 

 

? تکراری بپوشید

سعی کنید در عین رعایت #حجاب و نظافت، در مهمانی‌های زنانه و دید و بازدید عید از لباس‌های قبلی‌تان استفاده کنید. با این کار به ظاهر ساده، پیام‌های خوبی به اطرافیان میدهید و به مرور زمان، دیگران نیز ترغیب میشوند گاهی دست از اسراف بکشند و برای رعایت عرف‌های غلطی که منجر به خریدهای زیادتر از نیاز میشود، زیر بار هزینه‌های گزاف نروند. 

 

? از مهمان‌هایتان با یک نوع غذا پذیرایی کنید

یکی از راه‌های اثرگذار مبارزه با اسراف و مصرف‌گرایی، برگزاری مهمانی‌های ساده و به دور از تجمل و تشریفات اما با احترام است. در این راستا حتی توجه نکنید مهمانان‌تان قبلا چگونه و با چه روشی از شما پذیرایی کرده‌اند. شما روش خودتان را داشته باشید. احترام گذاشتن به مهمان هیچ ربطی به تعداد مدل‌های غذای شما ندارد.

 

? تعمیر کردن را جایگزین خریدن کنید!

روحیه تعمیر کردن لوازم مختلف منزل را در خود، همسر و فرزندان‌تان ایجاد کنید. به این صورت که اگر وسیله‌ای خراب شد، ابتدا به فکر تعمیر آن بیفتید، نه اینکه گزینه اول‌تان خرید نمونه جدید آن باشد.

 

? البته لازم است بدانید این راهکارهای به ظاهر ساده، ممکن است در عمل قدری سخت به نظر برسند، اما فراموش نکنید به عنوان یک زن مسلمان قطعا وظیفه‌‌های مهمتری از درست کردن غذاهای رنگارنگ و پوشیدن لباس‌های جورواجور داریم.

موضوعات: پیام ها, مناسبت ها
[دوشنبه 1396-12-28] [ 05:56:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  داستان اصحاب رقیم ...
داستان اصحاب رقیم

داستان اصحاب رقيم

در آيه 9 كهف چنين آمده است: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً؛ آيا گمان كردي داستان اصحاب كهف و رقيم از نشانه‌هاي بزرگ ما است.»

در اين كه اصحاب رقيم كيانند، بين مفسّران و محدّثان اختلاف نظر است، بعضي گفته‌اند: رقيم كوهي است كه غار اصحاب كهف در آنجا است، بعضي گفته‌اند: رقيم نام قريه‌اي بوده كه اصحاب كهف از آن خارج شدند، به عقيده بعضي رقيم نام لوح سنگي است كه قصّه اصحاب كهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب كهف نصب كرده‌اند و يا در موزه شاهان نهاده‌اند، و به عقيده بعضي رقيم نام كتاب است، و به عقيده بعضي ديگر، منظور ماجراي سه نفر پناهنده به غار است(1) كه داستانش چنين مي‌باشد.

در كتاب «محاسن برقي» از رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - چنين نقل شده: سه نفر از عابد از خانه خود بيرون آمده و به سير و سياحت در كوه و دشت پرداختند، تا به غاري كه در بالاي كوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند، ناگاه (بر اثر طوفان يا…) سنگ بسيار بزرگي از بالاي آن غار، از كوه جدا شد غلتيد و به درگاه غار افتاد به طوري كه درِ غار را به طور كامل پوشانيد، آن سه نفر در درون غار تاريك ماندند، آن سنگ به قدري درِ غار را پوشانيد كه حتي روزنه‌اي از غار به بيرون به جا نگذاشت، از اين رو آنها بر اثر تاريكي، همديگر را نمي‌ديدند.

آنها وقتي كه خود را در چنان بن بست هولناكي ديدند براي نجات خود به گفتگو پرداختند، سرانجام يكي از آنها گفت: «هيچ راه نجاتي نيست جز اين كه اگرعمل خالصي داريم آن را در پيشگاه خداوند شَفيع قرار دهيم، ما بر اثر گناه در اين جا محبوس شده‌ايم، بايد با عمل خالص خود را نجات دهيم». اين پيشنهاد مورد قبول همه واقع شد.

اولي گفت: «خدايا! مي‌داني كه من روزي فريفته زن زيبايي شدم، او را دنبال كردم وقتي كه بر او مسلّط شدم و خواستم با او عمل منافي عفّت انجام دهم به ياد آتش دوزخ افتادم و از مقام تو ترسيدم و از آن كار دست برداشتم، خدايا به خاطر اين عمل سنگ را از اين جا بردار.» وقتي كه دعاي او تمام شد ناگاه آن سنگ تكاني خورد، و اندكي عقب رفت به طوري كه روزنه‌اي به داخل غار پيدا شد.

دومي گفت: «خدايا! تو مي‌داني كه گروهي كارگر را براي امور كشاورزي اجير كردم، تا هر روز نيم درهم به هر كدام از آنها بدهم، پس از پايان كار، مزد آنها را دادم، يكي از آنها گفت: من به اندازه دو نفر كار كرده‌ام، سوگند به خدا كمتر از يك درهم نمي‌گيرم، نيم درهم را قبول نكرد و رفت. من با نيم درهم او كشاورزي نمودم، سود فراواني نصيبم شد، تا روزي آن كارگر آمد و مطالبه نيم درهم خود را نمود، حساب كردم ديدم نيم درهم او براي من ده هزار درهم سود داشته، همه را به او دادم، و او را راضي كردم اين كار را از ترس مقام تو انجام دادم، اگر اين كار را از من مي‌داني به خاطر آن، اين سنگ را از اين جا بردار.» در اين هنگام ناگاه آن سنگ تكان شديدي خورد به قدري عقب رفت كه درون غار روشن شد، به طوري كه آنها همديگر را مي‌ديدند ولي نمي‌توانستند از غار خارج شوند.

سومي گفت: «خدايا! تو مي‌داني كه روزي پدر و مادرم در خواب بودند، ظرفي پر از شير براي آنها بردم، ترسيدم اگر آن ظرف را در آن جا بگذارم و بروم، حشره‌اي داخل آن بيفتد، از طرفي دوست نداشتم آنها را از خواب شيرين بيدار كنم و موجب ناراحتي آنها شوم، از اين رو همان جا صبر كردم تا آنها بيدار شدند و از آن شير نوشيدند، خدايا اگر مي‌داني كه اين كار من براي جلب خشنودي تو بوده است، اين سنگ را از اين جا بردار.»

وقتي كه دعاي او به اين جا رسيد، آن سنگ تكان شديدي خورد و به قدري عقب رفت كه آنها به راحتي از ميان غار بيرون آمدند و نجات يافتند.

سپس پيامبر - صلّي الله عليه و آله - فرمود: «مَنْ صَدَقَ اللهَ نَجا؛ كسي كه به راستي و از روي خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد، رهايي و نجات مي‌يابد.»(2)

——————————

1- مجمع البيان، ج 6، ص 452.

2- تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 249 و 250.

منبع:داستانهای حدیثی،

موضوعات: داستانها, احادیث
[دوشنبه 1396-12-21] [ 04:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هفت درس از ایمان ...
هفت درس از ایمان

درس چهارم:

در محضر استاد مجتهدی

هفت بهره برای ایمان

روایتی در اصول کافی از امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «إنّ الله عزّوجل وضع الایمان علی سبعه أسهُم»،‌ خداوند ایمان را بر هفت سهم وضع کرده است. هفت حظ و بهره برای ایمان هست، اگر شما ایمان داشته باشید هفت چیز دارید. ان‌شاالله ما این هفت تا را داشته باشیم.

 

دشمنان اهل‌بيت ريشه تمام شرها هستند

 

1. علی البرّ: از آدم‌های با ایمان همه کار خوب سر می‌زند. آدم با ایمان کار بد ازش سر نمی‌زند. اصلا تمام کارهای خوب مال مومن است. شما ببینید از اول اسلام تا حالا هر چی خیر بوده از شیعه بوده از غیر شیعه ما چیزی ندیدیم: بن لادن، ملا عمر، یاسر عرفات، صدام اینها جز شر چیزی نبوده، در حالی‌که علمای ما مرحوم مجلسی‌ها، سید مرتضی‌ها، سید رضی‌ها، امام‌ها همه خیر بودند.

 

لذا در حدیث آمده اهل‌بیت فرمودند: «نحن اصل کلّ خیر» ما ریشه همه خوبی‌ها هستیم «و اعدائنا اصل کلّ شر» دشمنان ما ریشه همه شرها هستند.

 

بهترین نحوه معرفی شیعه 

 

واقعا الآن یک کتاب بزرگ از این حدیث می‌شود نوشت؛ بگردید در روایات. تمام خیراتی که از اهل بیت و شیعه از صدر اسلام به اسلام رسیده بنویسید و شرهایی که از دشمنان رسیده از هارون‌الرشیدها، منصور دوانیقی‌ها، بنی‌امیه‌ها، بنی‌العباس‌ها، زمان ما صدام‌ها، یاسر عرفات‌ها، بن لادن، ملا عمر چقدر کشتند در افغانستان.

 

یک کتاب خیلی عالی می‌شود. به چند زبان هم ترجمه بشود. در تمام دنیا این کتاب پخش بشود، آن وقت شیعه معرفی می‌شود و می‌توان شیعه را بعد از انقلاب دنیا کمی شناخت.

 

شیعه؛ گنج نهایی که بعد از انقلاب در دنیا صدا کرد

 

روایتی دارد که خدا می‌فرماید: من گنج نهانی بودم «أحببتُ أن اُعرف» دلم می‌خواست شناخته بشوم «فخلقتُ الخلق لکی اُعرف» مخلوقات را خلق کردم تا شناخته بشوم. علتی که خدا این مخلوقات را خلق کرده برای این است که شناخته بشود.

 

حالا شیعه هم گنج نهانی بوده بعد از انقلاب در دنیا صدا کرده، چطور در شیعه یک امام (ره) بوده که [بنیان گذار یک همچین انقلابی شد] . یک وقت یک پیش نمازی داشتیم که اهل سامرا بود گفت من یک سفر رفتم سامرا اقوامم را ببینم، انقلاب شده بود. می‌گفت سنی‌های سامرا لباس زنانه برده بودند برای آخوندهایشان، به آخوندهایشان می‌گفتند شما این لباس‌های زنانه را بپوشید، شما چرا مثل امام کاری نکردید، شما کی هستید؟ چی هستی؟ صدای سنی‌ها در آمده بود لباس زنانه برای آخوندهایشان برده بودند، یعنی شما مرد نیستید، امام مرد بود، یک مرد آنها ندارند، ما که ندیدم.

 

اگر این امامی که ما داشتیم در آنها پیدا می‌شد و این انقلاب را آنها می‌کردند من در شیعه بودنم شک می‌کردم، اما الآن ما یقین می‌کنیم که ما [بر حقیم] این حدیث را حفظ کنید «نحن اصل کلّ خیر و اعدائنا اصل کلّ شر» و ما این را دیدیم با چشممان.

 

باید تاریخ خیلی مطالعه کنید، اگر بخواهد کتاب کسی بنویسد باید از اول اسلام ریشه‌یابی کند تمام شخصیت‌های علمی اهل تسنن را ببیند اینها چه کردند، امثال هارون‌ها، منصور دوانیقی‌ها، تمام اینها حتی عمر و ابوبکر و عثمان‌ها، اینها چه بلایی به سر اسلام آوردند. اینها همه را بنویسد و اهل‌بیت(علیه السلام) چقدر مظلوم بودند، امیر المومنین 25 سال در خانه نشست، باید از مظلومیت امیر المومنین کتاب بنویسند.

 

بنویسند علمای شیعه را کشتند، شهید اول، شهید ثانی. این کتاب مرحوم امینی صاحب الغدیر کتاب شهدای راه فضیلت را بگیرید مطالعه کنید ببینید علمای شیعه چقدر کشته شدند. حالا آشیخ فضل الله نوری را ما یادمان هست، شهید مدرس را یادمان هست و الا خیلی از صدر اسلام علمای شیعه به درجه رفیع شهادت رسیدند.

 

یک مرحوم مجلسی که محی‌الشریعه به او لقب دادند که شریعت را زنده کرد در تمام اهل تسنن یک مرحوم مجلسی نبوده. خیلی این حدیث عالیست. خیلی دلم می‌خواهد ده بیست جلد کتاب کسی بنویسد راجع به این حدیث.

 

2. صدق: آدم‌های دروغگو ایمانشان ضعیف است، ایمانشان کامل نیست چون سهمی از ایمان ندارند. طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست، مرحوم آیت الله بروجردی شنیدم فرمود از اول جوانی یک دروغ نگفتم. خیلی [بزرگ] است این حرف.

 

3. یقین: «اللهم إنّ أسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا» خدا به ما یقین بدهد، از خدا یقین بخواهید. زید بن حارثه می‌گفت اینقدر یقین دارم که شب‌ها خوابم نمی‌برد، حضرت فرمودند یا زید کیف أصبحت؟ چگونه صبح کردی؟ گفت: «أصبحت موقنا» صبح کردن در حال یقین. حضرت فرمودند: «لکل شیء علامه فما علامه یقینک؟» هر چیزی نشانه‌ای دارد نشانه یقین تو چیست؟ گفت: نشانه یقینم اینست که شب‌ها خوابم نمی‌برد.

 

الهی! هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد

 

قربان خودمان که سرمان را روی متکا می‌گذاریم عالم را آب ببرد ما را خواب می‌برد. صبح هم باید بعضی‌ها را با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد، چون ایمان و یقین ندارد. کسی که نماز صبحش قضا بشود یا حتی طلبه‌ای که نماز شبش قضا بشود. یک عبارتی از کتاب الهی آیت‌الله حسن‌زاده آملی گفتم: الهی هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد. یعنی خودش را نشناخته، طلبه‌ای که سحر بلند نشود به درد آخوندی نمی‌خورد.

 

4. رضا: نان و پنیر خدا به تو داد راضی باش. یکی از صفات خوب سگ اینست که راضی است به هر چه صاحبش به او بدهد، از صاحبش ناراضی نیست.

 

5. وفا: قول دادی امروز بروی خانه پدر زنت باید بروی. یک کسی قول داده بود، تهیه هم دیده بودند نرفته بود خب این وفا ندارد. وفای به عهد یا با خدا یا با خلق خدا.

 

کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم

 

6. علم: کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم، قدیم پیرمرد‌ها هم درس می‌خواندند.

 

7. حلم: بردباری یعنی اینکه اگر کسی به شما فحش داد شما سرت را بنداز پایین و برو، هیچ اعتنایی نکن.

 

از علمای بزرگ، کاشف الغطاء روی سجاده نشسته بود، مرجع بود. یک سیدی آمد پول می‌خواست، فرمودند هرچه بوده داده‌ام به فقرا پول ندارم. یک آب دهن انداخت به صورت کاشف الغطاء. بین صف جماعت، پاشد عبایش را گرفت، مرجع تقلید بین صف جماعت گفت هر که محاسن شیخ را دوست دارد به این سید کمک کند، عبا پر شد، سید آباد شد.

 

لذا حدیث دارد: علمتان را به حلم زینت بدهید. عالم باید حلیم باشد، بردبار باشد. یک نفر دو تا کتاب نوشته بود می‌خواست چاپ کند بانی پیدا نکرد، یکی از کتاب‌ها گم شد. یک آقایی کتاب را پیدا کرد و به اسم خودش چاپ کرد. این آقا فهمید، هیچ ناراحت نشد، جلد دوم را هم فرستاد برای آن آقا. گفت آقا غرض ما این بود که این کتاب چاپ بشود. در دسترس مردم باشد مردم از این کتاب استفاده کنند. حالا شما آن را چاپ کردید به اسم خودتان تقاضا می‌کنم دومی را هم به اسم خودتان چاپ کنید.

 

موضوعات: نکات, احادیث
[یکشنبه 1396-12-20] [ 10:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ارتباط با خانواده،سیره بهجت (ره) ...
ارتباط با خانواده،سیره بهجت (ره)

ارتباط آيت الله بهجت با خانواده

ارتباط ايشان با همسر و اعضاي خانواده خصوصا با نوه‏‌ها ‏بسيار خوب بود. نوه‌‏ها ‏در پناه ايشان آزادي خيلي بهتري داشتند و ايشان خيلي به آن‏ها ‏مي‏‌رسيدند. عبارت ايشان در مورد نوه‌‏ها ‏اين بود كه اينها جديدالورود از عالم بالا هستند و معصومند و چون معصومند آدم را به خودشان جذب مي‏‌كنند . نه تنها بچه‌‏ها ‏كه همه موجودات و جنبنده‏‌هايي كه در خانه بودند در پناه ايشان آزادي داشتند. اصلا اجازه سم پاشي و كشتن موجودات را نمي‏‌داد و بارها بنده را توبيخ مي‌‏كرد كه مگر نگفتم مگس را نكش! در فصل بهار معمولاً مگس به اتاق ايشان مي‏‌آمد. صبح‏ها هنگام كارها و مطالعاتشان به وسيله بادبزن يا عصا مگس‏ها ‏را اين طرف و آن طرف مي‏‌كردند.

 

گاهي بنده زودتر از ايشان مي‏رفتم و حساب همه مگس‏ها ‏را مي‏رسيدم تا ايشان اذيت نشوند. يك بار به من توبيخ كردند كه مگر نگفتم اينها را نكش و فقط بيرونشان كن. من به شوخي گفتم نمي‏‌شود دانه دانه آن‏ها ‏را بگيري و بيرون كني، بايد چند نفر را بياوريم كه فقط اين‏ها را بيرون كنند تازه دوباره از يك سوراخ ديگري به داخل مي‏‌آيند. خوب من هم آن‏ها ‏را بيرون كردم فقط از هستي بيرونشان كردم. پدرم گفت پناه بر خدا.

 

وقتي با موجودات اين طور بودند، بچه‏‌ها ‏را كه ديگر خيلي دوست داشتند. آيت الله بهجت خيلي سفارش مي‏‌كرد كه براي بچه كوچك چيزي بگيريد تا سرگرم باشند. چون مايل نبود بچه‏‌ها ‏سرگرمي هاي تلويزيوني داشته باشند، مي‏‌گفتند پرنده ‏اي بگيريد تا مشغول باشند.

 

موضوعات: داستانها
[پنجشنبه 1396-12-03] [ 09:41:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  درمحضر استاد حسن زاده ...
درمحضر استاد حسن زاده

✅با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم 

یا رضای دوست بايد یا هوای خويشتن

 

اگر طالب اين سو هستی نمیشود، بايد خود را رها كنی و بروی، و اگر طالب آن سو هستی، “دع نفسك و تعال”

 

?110 اشاره

علامه_حسن زاده

موضوعات: پیام ها, سیاسی-اجتماعی
[چهارشنبه 1396-12-02] [ 08:34:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تفسیر لیلة القدر ...
تفسیر لیلة القدر

?مجهول بودن قدر حضرت فاطمه 

?امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر ” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ” فرمودند: اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها … و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین.تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(صل الله علیه و آله) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.

➖"اللیله"، حضرت «فاطمه» ، است و “القدر” ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است و علت نام‏گذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش، ناتوان هستند. اما معناى «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌‏المؤمنین حضرت زهرا (سلام الله علیها) می باشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روح‌‏القدس همانا، فاطمه است و مراد «طلوع فجر» ، ظهور “حضرت مهدی و قائم"، است.

تفسیر فرات کوفی ، ص ۵۸۱-۵۸۲

موضوعات: سیاسی-اجتماعی
[سه شنبه 1396-12-01] [ 10:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت