پژوهش مدرسه علمیه عصمتیه سمنان


 
  رمز عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال چیست؟ ...

رمز عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال چیست؟

 

 یازدهمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در حسینیه آیت الله حق‌شناس(ره) با موضوع «آخرین مراحل انتظار» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی می‌خوانید:

گاهی اوقات در فتنه‌ها، ما بیشتر نگران دیگرانیم تا خودمان؛ وقتی می‌بینیم بعضی‌ها دچار اشتباه هستند و حق و باطل را با هم قاطی کرده‌اند، به‌هم می‌ریزیم. اما شما برای آنها حرص و جوش نخورید، البته وظیفۀ خودتان را انجام دهید ولی بدانید که هدایت دست خداست. اگر کسی منحرف می‌شود، حتماً خدا به اندازۀ کافی برایش دلسوزی کرده، کسی که شایستۀ هدایت نیست، بهانه‌ برایش زیاد است که بخواهد گمراه شود.

با همۀ پیچیدگی‌های فتنه‌های آخرالزمان، بسیار ساده می‌شود از این فتنه‌ها عبور کرد. چون اولاً خدا دنبال گمراه کردن بندگان نیست، ثانیاً به اقتضای هر امتحان سختی، امکانات زیادی هم به بندگانش می‌دهد. اگر آدم تهِ دلش را با خدا صاف کند، خدا حق را برای او آشکار خواهد کرد.

امام رضا(ع) می‌فرماید: از بین کسانی که مودت ما اهل‌بیت(ع) را دارد، فتنه‌ای در بین شیعیان به‌پا خواهند کرد، شدیدتر از فتنۀ دجال. (أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ؛ وسائل الشیعه/16/179) برخی احتمال می‌دهند که منظور از دجال همین عوامل رسانه‌ای و ماهواره‌ها باشد.

معلوم است که اگر کسی اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشد، او بیشتر می‌تواند مردم را منحرف کند، چنین کسی اگر عالم دینی هم باشد خیلی بیشتر می‌تواند گمراه کند. امام صادق(ع): همیشه کسانی هستند که به‌واسطۀ ما اهل‌بیت(ع) در بین مردم اعتبار پیدا می‌کنند، اما بعداً منحرف شده و عامل امتحان مردم می‌شوند. و هرکدام که بمیرد، یکی دیگر جایش می‌آید (…کُلَّمَا ذَهَبَ وَاحِدٌ جَاءَ آخَر؛ تحف‌العقول/310)

امام رضا(ع) راه عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال را چنین بیان فرموده: مشخصۀ آنها این است که با دشمنان ما اهل‌بیت(ع) دوستی می‌کنند و با دوستان ما اهل‌بیت(ع) دشمنی می‌کنند! (بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِیَائِنَا) الان نگاه کنید؛ بعضی از جریانات شیعی محب اهل‌بیت(ع) با لندن دوستی می‌کنند و مثلاً می‌گویند: کشورهای غربی، اسلامی‌تر از جمهوری اسلامی هستند! این فقط یک نمونه‌ است.

مشخصۀ فتنه‌های آخرالزمان، حمایت دشمنان خارجی از این فتنه‌ها و همدستی اهل فتنه با دشمنان است. یک مشخصه‌اش هم این است که با دوستان اهل‌بیت(ع) دشمنی می‌کنند. مثلاً برخی هستند که می‌نشینند آیت‌الله بهجت(ره) را لعن می‌کنند!

برخی می‌گویند: ما دوستان صادق اهل‌بیت(ع) را از کجا بشناسیم؟ اولاً تو که خودت محب اهل‌بیت(ع) هستی، چطور نمی‌توانی محبّ صادقِ اهل‌بیت(ع) را بشناسی؟! ثانیاً اگر نمی‌توانی دوستان اهل‌بیت(ع) را بشناسی، لاقل دشمنان اهل‌بیت(ع) را که می‌توانی بشناسی! این داعش که محبین اهل‌بیت(ع) را سر می‌بُرد، این‌را هم نمی‌شناسی؟! این انگلیس خبیث که از داعش حمایت می‌کند را هم نمی‌شناسی؟!

رمز عبور از فتنه‌ها را امام رضا(ع) به ما فرموده: ببینید دشمن ما اهل‌بیت(ع) در زمان شما کیست؟ و ببینید چه کسانی با دشمنان ما دوستی می‌کنند؟ هر کسی که دشمنان ما با آنها دوست بودند، به سمتش نروید. امام(ره) می‌فرمود: ببینید دشمنان شما از چه کسانی حمایت می‌کنند؟ از هر کسی تعریف کرد، او مشکل دارد.(صحیفه امام/17/25)

الان دشمن اهل‌بیت(ع) کیست؟ اگر کسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل را هم نبیند، دیگر داعش را نمی‌تواند نبیند؛ داعشی که دارد مریدان اهل‌بیت(ع) را قتل عام می‌کند. حالا ببینید در مملکت ما کدام روزنامه‌ها به نفع داعش حرف می‌زنند؟ وقتی داعشی‌ها کشته می‌شوند، برخی می‌گویند: چرا مردم بی‌گناه را می‌کشید؟! یا چرا هواپیمای روسیه از اینجا بلند شد و داعش را زد؟!

دشمن خارجی یک ملاک مهم است، اما در صدر اسلام دشمن کافری که از معاویه حمایت کند نبود تا مردم بفهمند معاویه باطل است. یکی از مهمترین دلایل گمراهی مردم آن زمان بود. ولی امروز این دشمن خارجی وجود دارد.

موضوعات: پایان نامه
[جمعه 1395-07-30] [ 04:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امام حسین (ع) عظیم ترین مبارز و مجاهد اسلام است. ...

موضوعات: پایان نامه
[چهارشنبه 1395-07-21] [ 09:34:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  درس های کاروان نینوا ...

با کاروان حسین (ع) همراه شویم….

فداکاری در راه مکتب:
امام حسین علیه السلام با عمل خود به انسان های مؤمن آموخت هنگامی که اساس مکتب با خطر مواجه می شود، باید در راه حفظ آن از هیچ گونه فداکاری دریغ نورزند. امام حسین علیه السلام وقتی دید زمام جامعه اسلامی به دست فردی مثل یزید افتاده است که به صورت علنی احکام الهی را زیر پا می گذارد قیام کرد و مردم را هم برای مبارزه با یزید فرا خواند و در این راه از جان و مال و فرزندان و یارانش گذشت و اجازه نداد که مرد فاسقی چون یزید احکام الهی را پایمال سازد و فرمود: «ای شمشیرها، اگر دین محمّد صلی الله علیه و آله وسلم جز با قتل من حفظ نمی شود، مرا در بر گیرید». بدین ترتیب عمل آن حضرت الگویی شد برای تمام انسان های مومن که در مواقع به خطر افتادن ارزش های الهی با سرمشق گرفتن از عمل کرد امام حسین علیه السلام در برابر طاغوت ها قیام کرده، جلوی تعدی آنها را بگیرند و از این طریق ارزش های دینی را در طول قرون متمادی از خطرها حفظ کنند.
یکی از درس های مهم نهضت عاشورا برای همه انسان ها این بود که صرف نظر از هر عقیده ای که دارند، سعی کنند در زندگی آزاده باشند و تن به هیچ گونه خواری ندهند و تسلیم ستم هیچ ستمگری نشوند. آری، آن هنگام که مرد ستمگری چون یزید او را به بیعت با خود فرا خواند، در جواب او فرمود: «هرگز دست ذلّت به شما نمی دهم و هم چون برده ها تسلیم شما نمی شوم» و بارها جمله «مَوتٌ فی عزٍّ خیرٌ مِن حیاةٍ فی ذُلٍّ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگی ذلیلانه است»، را بر زبان جاری ساخته، انسان ها رابه آزادگی دعوت کرد. در کربلا وقتی آن حضرت را بین مرگ و بیعت با ستمگری چون یزید مخیّر ساختند، فرمودند: «این گروه ستم پیشه مرا به انتخاب یکی از دو چیز یعنی جنگ و پذیرش ذلت مجبور کردند. امّا محال است که من به ذلّت تن دهم.»
لزوم احیای امر به معروف و نهی از منکر:
امام حسین علیه السلام ضمن تبیین این حقیقت که حاکمیّت یزید بزرگ ترین منکر اجتماعی است و در چنین اوضاعی وظیفه انسان آزاده و با تقوا امر به معروف و نهی از منکر است، در نامه ای که به افراد سرشناس کوفه فرستادند این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را گوش زد کردند که می فرمایند: «هر مسلمانی سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمارد و پیمان الهی را در هم می شکند و با سنّت رسول خدا مخالفت می کند و در برابر چنین سلطانی با عمل یا گفتار مخالفت نکند، بر خداوند سزاوار است که چنین کسی را داخل آتش جهنم سازد». حضرت در ادامه فرمودند: «آگاه باشید به درستی که اینان (یزیدیان) پیروی از خدا را ترک و تبعیّت از شیطان را بر خود واجب کرده اند. فساد را رواج داده، حدود الهی را تعطیل کرده اند… حلال را حرام و اوامر و نواهی الهی را دگرگون کرده اند. من سزاوارترین شخصی هستم که به این اوضاع اعتراض کنم…». و دروصیّتی که به برادرشان محمد حنفیه نوشته اند تصریح دارند: «من برای خودخواهی یا خوشگذرانی و فساد قیام نکرده ام؛ بلکه می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و سیره جدم و راه و روش پدرم را احیا کنم». بر این اساس یکی از درس های مهمّ عاشورا ضرورت احیای دو تکلیف بزرگ الهی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، است.
بردباری: رضایت ما اهل بیت است. بر امتحان ها و بلاهای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما عطا می کند» و در یکی از منازل بین راه به همراهانشان فرمودند: «ای مردم هر کدام از شما تحمّل تیزی شمشیر و ضربت نیزه ها را دارد با ما بماند وگرنه برگردد» و در طول این سفر هم خود امام حسین علیه السلام و هم یاران باوفایش در مقابل تمام حوادثِ تلخ شکیبایی را پیشه خود سا
در جای جای حماسه عاشورا شکیبایی در رفتارها و گفتارهای حماسه آفرینان عاشورا به چشم می خورد. امام حسین علیه السلام وقتی از مکه عازم عراق می شدند در ضمن خطبه ای فرمودند: «رضای الهی ختند و به همه انسان در طول تاریخ درس بردباری در راه هدف آموختند. امام حسین در روز عاشورا در اوج نبرد با دشمن به یاران خود فرمودند: «ای بزرگ زادگان و آزادمردان، بردباری را پیشه خود سازید. مرگ پلی است که شما را از سختی ها به سوی بهشت و نعمت های ابدی عبور می دهد.»
وفاداری :
وفا و عمل به پیمان و ایستادگی بر سر عهد از ویژگی های امام حسین علیه السلام و اصحاب وفادار آن حضرت است. آن حضرت شب عاشورا در توصیف اصحاب خود فرمودند: «هیچ اصحابی وفادارتر و صادق تر از یاران خود نمی شناسم» در توصیف وفاداری خود آن حضرت در زیارت نامه ایشان می خوانیم: «اَشْهدُ انّکَ قد… وَفَیْتَ و اَوفَیتَ؛ شهادت می دهم که تو به عهدی که با خداوند بسته بودی وفا کردی». یکی از صحنه های بزرگ تجلی وفاداری یاران امام حسین علیه السلام برخورد حضرت ابوالفضل علیه السلام با امان نامه ای است که شمر برای آن حضرت و برادرانش آورد. ایشان با ردّ آن می گوید: «من هرگز از دینم دست بر نمی دارم و تا جان در بدن دارم از امام و پیشوایم حسین حمایت می کنم». لذا در زیارت نامه اش وارد شده: «شهادت می دهم که تو به بیعتی که با امام حسین علیه السلام بسته بودی وفا کردی و دعوتش را اجابت نمودی و از دستوراتش اطاعت کردی.»
پایبندی به نماز:
از جمله درس های مهمّ نهضت عاشورا لزوم پایبندی به نماز و پاسداری از آن است. امام حسین علیه السلام به مسئله اقامه نماز و ترویج فرهنگ آن اهتمام زیادی می فرمودند. در عصر تاسوعا وقتی لشکر عمر سعد تصمیم گرفت که جنگ با امام حسین علیه السلام را آغاز کند، آن حضرت برادرش حضرت ابوالفضل را مأمور ساخت تا از دشمن یک شب مهلت بگیرد و علّت درخواست مهلت را این گونه بیان فرمود: «امشب را به ما مهلت دهند تا به نماز و دعا و استغفار مشغول شویم؛ زیرا خدا می داند که من نماز و دعا و قرآن را دوست می دارم.» ظهر عاشورا وقتی عمرو بن کعب به حضرت عرض کرد: هنگام نماز است، امام علیه السلام فرمود: «نماز را به یاد ما انداختی، خداوند تو را از جمله نمازگزارانی که به یاد خدایند قرار دهد. از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز به جای آوریم».
نترسیدن از مرگ:
امام حسین علیه السلام در روزگاری که ارزش های اصیل اسلامی نظیر شهادت طلبی، در نتیجه حاکمیّت یزیدیان به فراموشی سپرده می شد، آنها را از نو در جامعه زنده کردند و عشق به شهادت را به مانند فرهنگی حیات بخش در نهاد انسان های مؤمن و آزاد جانشین ترس از مرگ ساختند.نقل شده است وقتی در شب عاشورا امام حسین علیه السلام به اصحاب و برادران و فرزندان خود فرمودند: «فردا همه شما کشته خواهید شد»، قاسم بن حسن علیه السلام ـ که جوان کم سن و سالی بودند ـ نگران بودند که نکند فیض بزرگ شهادت به لحاظ کمی سن شامل حال او نشود. لذا از آن حضرت سؤال کرد حتی من هم؟ امام حسین علیه السلام برای امتحان از حضرت قاسم پرسیدند: «مرگ را چگونه می بینی؟» این نوجوان پاک سرشت در جواب فرمودند: «مرگ در ذائقه من شیرین تر از عسل است.»

ادب و بزرگواری:
از درس های مهمّ و ماندگار عاشورا ادب و بزرگواری است که در رفتار تک تک همراهان امام حسین علیه السلام در طول این سفر به چشم می خورد؛ برای مثال وقتی حرّ متوجّه کار نادرست خود شد، با ادب وصف ناپذیری به خدمت امام علیه السلام رسید و از آن حضرت طلب گذشت کرد. هم چنین در گفتار حضرت عباس علیه السلام می بینیم که ایشان همواره از امام حسین علیه السلام که برادرشان بود با عنوان «سیّدی و مولای» یاد می کرد. هم چنین وقتی رفتار حضرت زینب علیه السلام را مشاهده می کنیم ادب و بزرگواری را در اوج خود می بینیم. آری او دو پسر خود را در رکاب برادر، فدای اسلام کرد، ولی نه تنها در موقع انتقال جنازه فرزندانش از خیمه بیرون نیامد، بلکه از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام یک بار هم کلمه ای درباره فرزندانش بر زبان نراند و همیشه یاد و نام سالار شهیدان را گرامی می داشت و از این طریق درس ادب و بزرگواری می آموخت.

درس امام شناسی :
حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به مردم کوفه می نویسد: «به جانم سوگند، امام و پیشوای مردم کسی است که بر اساس قرآن حکم کند و به قسط قیام کند و از دین حق پیروی نماید و در راه خدا، خویشتن دار باشد». آن حضرت با این پیام به رهبریِ طاغوت هایی که بر خلاف قرآن و حق و عدالت رفتار می کنند و همواره اسیر خواهش های نفسانی خود هستند خط بطلان کشیدند و به جهانیان اعلام کردند که هرگز حاضر به قبول چنین پیشوایانی نشوند؛ چرا که آنها مردم را به سوی گم راهی می کشانند و از خیر دنیا و آخرت محروم می سازند.

درس حفظ عفاف و پاسداری از حجاب:
از درس های مهمّ عاشورا پاسداری از حجاب است که برای بانوان جامعه اسلامی بسیار آموزنده و در عین حال هشداردهنده است. وقتی در عصر عاشورا لشکریان بی شرم یزید خیمه ها را آتش زدند و از غارت لباس های خانواده شهدا و حرم اهل بیت علیهم السلام نیز چشم پوشی نکردند، بُعد دیگری از رسالت زنان قهرمان کربلا، یعنی حفظ عفاف و حجاب نمود بیشتری پیدا کرد. بانوان هریک به گونه ای در این باره به انجام وظیفه می پرداختند. نقل می کنند وقتی که مردم گرد آمده بود که اسرای اهل بیت را تماشا کنند، ام کلثوم خطاب به آنها فرمود: «ای مردم! آیا شرم نمی کنید برای تماشای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که پوشش مناسبی ندارند جمع شده اید؟» حضرت زینب علیهاالسلام در کاخ یزید خطاب به او می فرمایند: «یَابنَ الطُلَقاءِ، آیا این کار تو که زنان و کنیزانت را در جای امن و دور از چشم مردم قرار داده ای و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را با پوشش نامناسب در شهرها می گردانی، که همه به آن ها نگاه کنند عادلانه است؟!»

موضوعات: مقالات
 [ 09:22:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟ ...

شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟

پاسخ :

قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.

قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش،‌ موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت،‌ این مرحله را قضا می نامند.

خداوند برای هر موجودی، اسباب هایی قرار داده که هستی و ویژگی‌های موجود بستگی به آن علت‌‌ها دارد. هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و فقط اتفاقی و بی حساب نیست. همان گونه که در بارش برف و باران عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ به انجام آن می کوشد. پس هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.

این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان ناهمگونی ندارد،‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،‌در مورد افعال انسانی،‌عقل و اراده و اختیار از جملة آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.

بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که فقط یک راه دارد و همین که در وضع رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی ‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را بر سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند، و این همان قضا و قدر الهی خواهد بود،(1)

در این جا شخصیت و صفات اخلاقی و روحی و پیشینة تربیتی و موروثی و میزان عقل و دور اندیشی بشر به میان می آید و معلوم می‌شود که آیندة سعادت بخش یا شقاوت بار هر کس تا چه اندازه مربوط به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او است،‌ و بالاخره به راهی که انتخاب می‌کند.

تفاوتی که میان بشر و آتش که می سوزاند و‌آب که غرق می‌کند و گیاه که می روید و حیوان که راه می رود وجود دارد، این است که انسان انتخاب می‌کند. او همیشه در برابر چند کار و چند راه قرار گرفته، در قطعیت یافتن یک راه و یک کار، خواست او مؤثر است.

انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او هماهنگ است و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته‌های او است و هیچ گونه عامل اجبار کنندة بیرونی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد می‌تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.

پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را مجبور سازد.

انسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، ارادة شخص تأثیر جدی دارد، مثلاً اگر بیمار شود، سرنوشت او بستگی به درمان دارد. اگر اقدام کند، ممکن است معالجه شود و اگر اقدام نکند، از بین می‌رود. حتمی شدن یکی از آن دو، به اختیار خودش می‌باشد.

امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و کنار دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: “از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم".(2) یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، راهی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد.

اما امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنی‌امیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش (که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعت‌گذار را جایز ندانسته بود)(3) حاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانة خدا پناهنده شد. در آن جا نامه‌های بی‌شمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد.(4) بنابراین راهی که امام برمی‌گزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.

حضرت می‌فرماید: «قد شاءالله أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً؛ خداوند می‌خواهد مرا کشتة‌سربریده، بناحق و ستمدیده ببیند».(5)

کلام حضرت بیانگر اراده و مشیت خداوند در مورد بندگان اوست. خداوند می‌خواهد همه بندگان رهرو صراط مستقیم باشند. خدا آنان را به پیمودن این راه امر کرده، از آنها پیمان گرفته که رهرو این راه باشید،(6) ولی انسان‌ها را آزاد گذارده که به خواست خدا عمل کنند یا عصیان کرده و راه دیگری در پیش گیرند.

در مورد امام حسین(ع) هم خداوند می‌خواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود.

حضرت خود را آزاد می‌دانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را می‌پسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت می‌دانست. متأسفانه کافران و مشرکان هستند که با استناد به تقدیر و جبر می‌خواهند گمراهی خود را توجیه کنند و می‌گویند:

«لو شاء الله ما أشرکنا و لا آباؤنا…؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم»!(7)

منظور آنان این است که مشرک شدن ما به تقدیر الهی و بدون اختیار بوده است،‌هم چنان که قرآن از آنان نقل می‌‌کند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا و لا حرّمنا من دونه من شیء؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان غیر از خدا را عبادت نمی‌کردیم و بدون اجازة او چیزی را حرام نمی‌شمردیم»(8)، یعنی عبادت بت‌ها توسط ما تقدیر و قضای حتمی بوده، قدرت سرپیچی نداشته‌ایم، ولی خداوند چنین اراده و مشیتی را از خود نفی کرده و می‌فرماید: «لو شاء الله لهداکم اجمعین؛ اگر خدا می‌خواست، همه شما را هدایت می‌کرد».(9)

اگر خداوند بخواهد به صورت اجبار انسان‌ها را به راهی ببرد،‌ مطمئناً به راه ایمان و بندگی اجبار می‌کرد، نه به سوی کفر و گمراهی در عین حال خدا ایمان اجباری را نمی‌پسندد و ایمانی را می‌خواهد که از روی اراده و انتخاب باشد و این ارزشمند است،‌نه ایمان اجباری.

پس خداوند وقتی ایمان جبری نخواهد و ارادة قطعی و تخلف ناپذیرش بر هدایت شدن اجباری مردم تعلق نگیرد، ارادة قطعی او بر کفر کافران و شرک مشرکان تعلق نخواهد گرفت، زیرا چنین اراده‌ای علاوه بر آن که جبر را حاکم می‌کند و مخالف دستور الهی است (که به ایمان امر کرده است) و فرستادن پیامبران را بی فایده می‌کند و…، ظلم می‌باشد اما خداوند از ظلم و ستم پیراسته است. پس نه کفر کافران به تقدیر حتمی است (که اراده انسان در آن نباشد) و نه ایمان مؤمنان، چون در این صورت نه کفر آنان گناه بود و نه ایمان ایشان ارزش داشت.

———————————————————————————————————-

پی‌نوشت‌ها:

1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار (انسان و سرنوشت) ص 385؛ مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، (8) ص 17.

2. توحید صدوق، ص 369.

3. بحارالانوار،‌ج44، ص 382.

4. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 425.

5. همان،‌ص 293.

6. مائده (5) آیه 6؛ یس (36) آیه 60.

7. انعام(6) آیه 148.

8. نحل (16) ، آیه 35.

9. انعام،‌ آیه149.

موضوعات: مناسبت ها
[دوشنبه 1395-07-19] [ 03:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پند امام حسین (ع) به عالمان ...

پند امام به عالمان
« أَيَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فى أَنـْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، يُهابِكُمُ الشَّريفُ، وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لافَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لا يَدٌ لَكُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِىالْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِى الطَّريقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرامَهِ الاَْكابِرِ… فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟!».
حضرت أبى عبداللّه الحسين (عليه السلام) خطاب به عالمان بى عمل و تاركان أمر به معروف و نهى از منكر فرموده اند: اى گروه نيرومندى كه به دانش مشهور، و به نيكى مذكور، و به خيرخواهى معروف، و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم، با مهابت جلوه گريد! شريف از شما حساب مي برد و ضعيف شما را گرامى مي دارد، و كسانى كه بر آنها برترى و حقّى نداريد، شما را بر خود ترجيح مي دهند، شما وسيله حوائجى هستيد كه بر خواستارانش ممتنع است، و به هيبت پادشاهان و كرامت بزرگان در راه گام برمى داريد…! و امّا حقّ ضعيفان را ضايع كرديد! و حقّ خود را كه به گمانتان شايسته آنيد طلب نموديد…! و با اين حال آرزوى بهشت الهى را داريد و همجوارى پيامبران و امان از عذابش را در سرمي پرورانيد

موضوعات: مناسبت ها
[دوشنبه 1395-07-12] [ 11:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  همایش سبک زندگی اسلامی در سمنان ...

به مناسبت روز خانواده، همایش سبک زندگی اسلامی در تاریخ 95/7/8 در سالن هلال احمر سمنان برگزار می گردد. این همایش به همت حوزه علمیه عصمتیه سمنان سطح دو و سطح سه و همچنین حوزه ی صادقیه برادران برگزار می گردد.

در این همایش  طلاب حوزه های علمیه ی شاهرود، گرمسار، دامغان، سرخه، مدیشهر… و نیز موسسات و ارگانهای دولتی و همچنین خانواده های طلاب حضور دارند. در  ابتدای همایش حجت الاسلام  و المسلمین آقای دکتر صابریان برای میهمانان مطالبی را بیان می کنند و در ادامه حجت الاسلام و المسلمین آقای وافی در زمینه ی سبک زندگی  اسلامی و نیز تربیت دینی فرزندان مطالبی را بیان می نمایند. در پایان نیز به پنج نفر از افراد برگزیده ی مقالات سبک زندگی، جوایز نفیسی اهدا می گردد.

 

 

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-07-07] [ 04:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اسباب امتحان الهی و راه های پیروزی در امتحان الهی ...

اسباب امتحان الهی و راه های پیروزی در امتحان الهی

ابزار امتحان الهی تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگی ،زیان مالی و جانی و کمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصره ی اقتصادی، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدان نبرد،از جمله امتحانات است.

اولین امتحان در عالم خلقت زمانیکه خداوند آدم را خلق کرد از فرشتگان خواست که آدم را سجده کنند، همه ی فرشتگان امر خدا را اطاعت کردند بجز ابلیس که از اطاعت امر خدا سرباز زد وبه دلیل تکبر و خود پسندی خود را برتر از انسان دانست. در چندین سوره به این موضوع اشاره شده است در سوره حجر آیه 33،سوره بقره آیه 34 و سوره اعراف آیه 12 به این نکته اشاره کرده است که:( خداوند به او) فرمود:« در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت:« من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!». عبرت گرفتن از نتیجه ی تکبر ابلیس: از این آیات به خوبی روشن می شود که تمام بدبختی شیطان، مولود تکبر او بود. امیر مؤمنان علی(ع) درباره ی نکوهش کبر و خود برتر بینی فرمود:« از آن معامله ای که خداوند با ابلیس کرد، عبرت بگیرید. آن همه اعمال نیکو و آن همه جهد و تلاش او را بی ثمر گردانید. ابلیس شش هزار سال خداوند را بندگی کرد؛ ولی ساعتی تکبر ورزید. بعد از ابلیس چه کسی ممکن است که با این گونه نافرمانی علیه پروردگار در امان ماند؟ حاشا، هرگز خداوند پاک و منزه، انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی کند که به خاطر همان عمل فرشته ای را از آنجا رانده است.» 1- هوای نفس

بلعم باعورا

پیامبر اسلام(ص) فرمود: « در زیر آسمان هیچ بتی بزرگتر از هوی و هوسی که از آن پیروی کنند، وجود ندارد.» درسوره اعراف آیات 175و176 در مورد شخصی به نام بلعم باعورا سخن گفته شده است که او مقام بسیار بالا و جایگاه رفیعی داشت به طوری که اسم اعظم خدای متعال را می دانست و مستجاب الدعوه بود ولی به دلیل پیروی از هوای نفس خویش دستور فرعون را اجابت کرد و اسم اعظم از او گرفته شد و قرآن او را به سگ تشبیه کرده است. امام محمد باقر (ع) در ذیل این آیه فرموده است:« اصل این آیات، درباره ی بلعم است. سپس خداوند این را نمونه ای قرار داد برای هر مسلمانی که هوای نفسش را بر هدایت الهی ترجیح دهد.»

سامری

در سوره طه آیات 95-97 اشاره به موضوع سامری دارد که در نبود حضرت موسی عهد و پیمانش را با خدا و حضرت موسی فراموش کرد و طلاهایی که از فرعونیان بدست آمده بود مجسمه ای از گوساله ساخت و با آن مردم بنی اسرائیل را فریب داد. زمانیکه حضرت موسی از میقات برگشت و از او دلیل این کار را پرسید: او گفت: من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول(فرستاده خدا) (منظور اموال موسی همان طلاهای که جمع شده بود) را گرفتم سپس آن را افکندم و اینچنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد. طبق بعضی از تفاسیر سامری عاقبت به درد بی درمانی مبتلا شد و احدی نزدیکش نمی شد مگر آن که دچار تب شدیدی می شد و ناچار هر کس به او نزدیک می شد فریاد می کشید: «با من تماس نگیر».

حر بن یزید ریاحی

آنچه در بالا به آن اشاره شد بخشی از سرگذشت افرادی است که یک لحظه از خدا غافل شدند و از هوای نفس خویش پیروی کردند ودچار عذاب الهی گشتند. ولی در تاریخ کم نیستند افرادی که در مسیر سخت امتحان الهی قرار گرفته ولی از هوای نفس خویش پیروی نکرده و از خداوند مدد خواسته و سربلند و سعادتمند گشته اند، که نمونه بارز آن حر بن یزید ریاحی، با اینکه بر امام خویش شمشیر کشیده بود ولی سخنان امام همام چنان در دل او اثر کرد که در خلوت خویش توانست بر نفس خویش غلبه کند ودر میدان نبرد اولین یار امام باشد که به شهادت می رسد و تا ابد نام او جاودان بماند.

راههای موفقیت:

هر انسانی باید این حقیقت را همیشه به خود تلقین کند و باور داشته باشد که همیشه در برابر خداوند قرار دارد؛ اگر هم لحظه ای از وی غفلت کنیم، او هرگز از ما غافل نمی شود. انسان در هر زمان، شرایط و مقام باید مراقب نفس خویش باشد و از آن غافل نشود. مبادا غرور و تکبر به سراغش بیاید که در این جایگاه من دچار لغزش و خطا نمی شوم، همین صفت، انسان را دچار لغزش و گناه نابخشودنی می کند. عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان که در هنگام امتحان الهی چگونه با آن روبه رو شده و چه نتایجی برایشان حاصل شده است می تواند درس بزرگی برای ما باشد.

موضوعات: مقالات
 [ 05:42:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت