باورداشت مهدویت در خطبه غدیر
درباره امام زمان (عج) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را ـ از همان سالهای نخستین ظهور اسلام ـ میرساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام (ص) به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگیهای امام زمان (عج) در خطبه ی غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بود. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و اخبار اهل بیت علیهم السلام این عبارات را (که حدود بیست و یک عبارت است) شرح دهد. در این شرح، هم به ظرافتهای واژگانی و هم به معنای کلی عبارات ـ با در نظر گرفتن آیات و احادیث ـ توجه شده است.
درآمد
درباره امام زمان (عج) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را ـ از همان سالهای نخستین ظهور اسلام ـ میرساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام (ص) به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگیهای امام زمان (عج) در خطبه ی غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بود. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و اخبار اهل بیت علیهم السلام این عبارات را (که حدود بیست و یک عبارت است) شرح دهد. در این شرح، هم به ظرافتهای واژگانی و هم به معنای کلی عبارات ـ با در نظر گرفتن آیات و احادیث ـ توجه شده است.
مقدمه
در خطبه ی شریف غدیر به امام زمان (عج) توجه خاصی شده است و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم (ص) به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرمودهاند. در فراز اول می فرمایند:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أدْبارِها… مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَاللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا.» [1]
در این قسمت، پیامبر (ص) به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانِ از نسل ایشان تا مهدی موعود علیهم السلام جاری و ساری میدانند و آن بزرگوار را گیرنده ی تمام حقالله و حق اهل بیت علیهم السلام ـ که به آنها ظلم شده است ـ معرفی میکنند.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم (ص) ـ که اصل نگارش ما را در بر میگیرد ـ بهصورت مستقل به امام زمان (عج) و بیان ویژگی های آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آنجا میتوان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشداردهنده ی «ألا» (= هان، آگاه باشید!) به دقت در کلام خود فرامی خوانند. پیامبر اکرم (ص) در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته ی نبوت و امامت را مطرح نموده و یادآور میشوند که سررشته ی این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایانبخش این روند، حضرت مهدی (عج) خواهد بود:
« مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَإنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى … ألا إنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى » [2]
پس از آن، بیست و یک ویژگی اساسی و مهم آن امام را ترسیم مینمایند که به آنها خواهیم پرداخت.
سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که میفرمایند:
« فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَالصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِاللهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى یَوْمٍ یَلْقَى اللهَ الَّذى یُقَدِّرُ وَ یَقْضی» [3]
« مأمورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آنچه از سوی خداوند درباره ی علی امیرالمؤمنین علیه السلام آوردهام و درباره ی اوصیای پس از او که از من و اویند. این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی علیه السلام است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت)».
نقطه ی اوج خطبه ی غدیر ـ که از افتخارات شیعه به شمار میآید ـ این است که پیغمبر اکرم (ص)، آینده ی جهان را بهصورت تابلوی بسیار دقیق و زیبایی طراحی کردهاند (همین فراز دوم). البته در سه جای دیگر هم (دوبار در قسمت ششم و یک بار در قسمت دهم خطابه) درباره ی امام زمان (عج) مطالبی را گفته اند؛ ولی قسمتی که دارای حساسیت است ـ و اگر کنار هم چیده شود، حکومت، شخصیت، علم، عصمت و ولایت تکوینی امام زمان (عج) روشن میشود ـ همین قسمت هشتم خطابه ی غدیر است. ما نیز در این نوشتار برآنیم تا ویژگیهای امام زمان (عج) را در خطبه ی غدیر ذیل همین فراز دوم درباره ی ایشان شرح دهیم تا ظرافتهای بیانی آن حضرت (ص) درباره ی امام زمان علیه السلام بیش از پیش آشکار گردد.
شرح عبارات پیامبر (ص) درباره ی ویژگی های امام زمان (عج)
عبارت اول:
« أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی »
« آگاه باشید که القائم المهدی از ماست.»
در ابتدا نکاتی را درباره ی اعراب جمله فوق بیان میکنیم و آن اینکه ممکن است اعراب فوق درست باشد؛ یعنی «القائم المهدی»، خبر «انّ» و مرفوع باشد؛ اما قول صحیحتر آن است که بگوییم: «خاتم الائمة»، اسم «انّ» و «منّا» خبر آن باشد و «القائم المهدی» صفت برای «خاتم الائمة» باشد؛ یعنی منصوب بخوانیم. در این صورت ترجمه ی عبارت فوق به این شکل میشود: «آگاه باشید که خاتم الائمهای که قیامکننده و هدایتشده (یا هدایتکننده به امر پنهان) است از ماست». با این ترکیب، عبارت فوق، بار معنایی دیگری خواهد داشت و آن اینکه پیامبر (ص) با بیان جمله به این شکل (یعنی با نصب «القائم المهدی») میخواهد فخر و مباهات کند که آن وجود مبارک از خاندان ایشان است.
نکتهای را درباره ی نحوه ی اسمگذاری اَعراب بیان میکنیم، به این ترتیب که اَعراب روی شخص سه نوع اسم میگذارند: اسمی که در بدو تولد بر روی او می گذارند، لقب و کنیه. کنیه معمولاً با توجه به ویژگیهای خاصی که آن شخص دارد یا با توجه اسم فرزند ارشد او انتخاب می شود؛ مثلاً وقتی در مورد امام زمان (عج) میگویند «ابوصالح» به این معناست که آن بزرگوار در صالح بودن سرآمد است. اما لقب بهمعنای صفتی است که خودِ شخص دارد؛ مثلاً برخی از القاب امام زمان (عج) عبارتند از: طاهر، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم، مُؤَمَّل (یعنی کسی که مورد آرزوست) و… .
نکته ی قابل توجه در فرق بین لقب و کنیه این است که وقتی کسی را با کنیهاش میخوانند، احترام و ارزشی والاتر برای آن شخص قائل شده اند، که این بار معنایی در القاب کمتر است. پیامبر (ص) در این عبارت، امام زمان (عج) را با القاب «القائم» و «المهدی» خطاب کرده و ایشان و مشخصاتش را با این القاب برای مردم معرفی نموده است. این در حالی است که اسم و کنیه حضرت علیه السلام همان اسم و کنیه ی پیامبر (ص) است. در روایتی آمده است که پیغمبر (ص) فرمودند:
« الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی » [4]
« اسمش اسم من است (یعنی همان اسم خاص) و کنیهاش هم، کنیه من است (یعنی ابوالقاسم).»
نکته ی دیگر اینکه غیر از پیامبر (ص)، سایر ائمه علیهم السلام نیز به تبعیت از آن حضرت، هرگز حضرت حجت علیه السلام را با نام اصلی خود نخواندهاند و پیوسته ایشان را با القاب و کنیهها یاد کردهاند. در روایات گوناگونی از نام بردن آن حضرت نهی شده و دلیل خاصی برای این دستور بیان نشده است؛ مثلاً:
« عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْمَهْدِیِّ. قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ؟ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا، إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّى یَبْعَثَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَل» [5]
یا این عبارت از امام زمان (عج) که در یکی از توقیعات آمده است:
« مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النَّاس » [6]
البته از برخی روایات بهطور غیرمستقیم میتوان فهمید مراد از این عمل ائمه علیهم السلام ـ که امام زمان (عج) را با القاب و کنیهها خطاب میکردند ـ چه بوده است. مثلاً وقتی او را «قائم» میخوانند، ویژگی حضرت در قیام و زنده کردن دین از یاد رفته ی اسلام ـ پس از غیبت طولانی ـ به ذهن متبادر میشود؛ قیامی که در آن از قاتلین کربلا و از همه ی ظالمان عالم انتقام خواهد گرفت:
« عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الْبَاقِرَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَ لَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ؟ قَالَ: بَلَى. قُلْتُ: فَلِمَ سُمِّیَ الْقَائِمُ قَائِماً؟ قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَى اللهِ عَزَّوَ َلَّ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا أَتَغْفَلُعَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِنْ خَلْقِکَ؟ فَأَوْحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِمْ: قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِکَةِ فَسَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ بِذَلِکَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْقَائِمِ: أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ».
« (ابوحمزه) ثمالی میگوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مگر همه ی شما قیام به حق نمیکنید؟ کار شما مگر حق نیست؟ مگر برای به اصطلاح إثاره حق و ترویج حق بهپا نمیخیزید؟ پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: موقعی که جدّم حسین ـ که درود خدا بر او باد ـ کشته شد، فرشتگان در درگاه خدا به شیون و زاری گریه کردند و گفتند: ای پروردگار و مولای ما! رها میکنی کسانی را که برگزیده تو از میان خلقت را کشتند؟ پس خداوند به فرشتگان وحی کرد که: ای فرشتگان در جای خود آرام گیرید. قسم به عزت و جلال خودم، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو بعد از مدتی باشد. عجله نکنید. سپس خدا پرده را برداشت و ائمه از نسل امام حسین علیه السلام را نشان داد. فرشتگان خوشحال شدند و فرزندان امام حسین علیه السلام را دیدند، که نُه نفر بودند (همه نشسته بودند ولی) یک نفر ایستاده و مشغول نماز بود. خداوند فرمود: به وسیله ی آن کسی که درحال قیام و مشغول نماز است، از آنها انتقام خواهم گرفت» [7]
دلیل اینکه آن حضرت به «مهدی» ملقب شدهاند، این است که ایشان از جانب پرورگار هدایت شده و در دامان و ساحت قدس ربوی تربیت و هدایت یافته است. البته معنای دیگری نیز دارد که آن عبارت است از هدایتکننده ی به امر پنهان. به همین شکل است سایر القاب و کنیههای ایشان که شرح و بسط هر کدام در مورد وجود مقدس آن بزرگوار در اینجا برای ما مقدور نیست.
اما در مورد عبارت بیانشده توسط پیامبر (ص) در روز غدیر باید گفت که در آن روز گویی پیامبر (ص) میخواست بفرماید: آگاه باشید ای مردم! من امروز اتمام حجت کردم و ائمه ی راستین و حقیقی شما را که علی و اهل بیتش علیهم السلام هستند، به شما معرفی کردم و نام آنها را برای شما بردم. حال اگر بنابر هر دلیلی از صراط اهل بیت من علیهم السلام منحرف شدید و تن به ولایت کس دیگری دادید و مسیر اسلام را منحرف کردید، بدانید که در نهایت مردی از اهل بیت من علیهم السلام خواهد آمد که از جانب خدای تعالی هدایت شده است و هیچ اشکال و نقصی در او نیست و قیام میکند تا دین و سنت حقیقی اسلام را زنده نماید.
عبارت دوم:
« أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین »
« بدانید که اوست غلبه کننده برهمه ی ادیان »
در تشریح این جمله باید نکاتی را در ابتدا بیان کنیم؛ اولاً فرق است بین دین و دینداری؛ دین یک ارزش است و دینداری ارزشمند. مانند رابطه ی بین ایمان و مؤمن که ایمان ارزش است و مؤمن ارزشمند. در مورد ائمه علیهم السلام بحثی وجود دارد که ائمه علیهم السلام ارزش هستند یا ارزشمند؟ ایمان هستند یا مؤمن؟ عدلاند یا عادل؟ علم اند یا عالم؟ انتقام اند یا منتقم؟ رأفت اند یا رئوف؟
در اینباره باید بگوییم که انسانها غیر از ارزشها هستند. انسانها باید ارزشها را کسب کنند تا دارای آن ارزشها بشوند. لذا اگر در مورد امام زمان (عج) بپرسند که ایشان دین است یا دیندار؟ عدل است یا عادل؟ پاسخ این است که ایشان دیندار و عادل است و در نهایت میگوییم ایشان ارزشمند است. در اصطلاح ادبیات میگویند: «ذات ثبت له صفة»؛ یعنی ذاتی که صفت و ارزشی برایش ثابت شده است، که در این صورت عبارت «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین» اینگونه معنا میشود: «الا ان دینه ظاهر علی الدین»؛ یعنی دین او یا دین به سبب او بر همه ی ادیان غالب است.
نکته ی دیگر درباره ی این عبارت این است که پیامبر (ص) فرمودهاند: «شخصِ امام زمان (عج) بر ادیان غالب است». در بیان معنای آن یک توجیه این است که بگوییم او غالب بر ادیان است؛ یعنی او دین را غلبه میدهد بر تمام ادیان. در مورد ائمه طاهرین علیهم السلام هر دو تعبیر (یکی اینکه بگوییم آن بزرگواران دین هستند و دیگر اینکه بگوییم دیندار هستند) وجود دارد؛ یعنی وقتی قرآن میفرماید:
« إِنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء » [8]
« (آرى) حقیقت چنین است؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مى ترسند.»
میگویند منظور از «العلماء» یعنی ائمه علیهم السلام؛ یعنی اینها دانشمند هستند. از طرفی در زیارت آل یاسین میخوانیم:
« السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب»
« سلام بر تو ای دانش ریخته شده از آبشار توحید و خداشناسی.»
پس اطلاق علم، بر امام زمان (عج) شده است. همچنین میگوییم:
« اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ الْقَائِمِ الْمُؤَمِّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ احْفُفْهُ بِمَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ» [9]
« خداوندا درود فرست بر ولی امر خودت که قائم و آرزو و عدلِ مورد انتظار است (پس ایشان را) با ملائکه مقربین (درگاهت) بپوشان و با روح القدس یاری اش کن ای پروردگار جهانیان».
پس به امام زمان (عج) گفته میشود عدل؛ نه عادل. در ادبیات عرب هم به این گونه استعمال، مبالغه از باب «زیدٌ عدلٌ» میگویند، یعنی کسی که یک صفتی را زیاد دارد، دیگر نمیگویند «زیدٌ عادلٌ» (یعنی مشتق را بر اسم ذات حمل نمیکنند؛ بلکه خود مصدر را بر آن حمل میکنند) در نتیجه میگویند: «زیدٌ عدلٌ، زیدٌ رحمةٌ، زیدٌ علمٌ». لذا در اینجا که گفته «انه الظاهر علی الدین»؛ یعنی خودِ امام زمان (عج) بر ادیان چیره است؛ وقتی هم خودِ امام زمان (عج) دین باشد پس جدّ ایشان ـ یعنی حضرت محمد (ص) ـ نیز دین خواهد بود.
لذا در اینجا پیامبر (ص) میخواهد بگوید: آگاه باشید که خود امام زمان (عج) دین و آیین من است و شخصِ اوست که غالب بر ادیان است و یا اینکه میخواهد بگوید که دین امام زمان (عج) بر همه ی ادیان غالب است. پس آگاه باشید که اگر از راه ولایت اهل بیت علیهم السلام بیرون رفتید در نهایت او خواهد آمد، مؤاخذه خواهید شد و به ناچار باید به دین او بگروید.
معنای دیگری که میتوان برای این عبارت در نظر گرفت، این است که بگوییم «الدین» یعنی دین اسلام. «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» یعنی او راهنمای دین است. ایشان راهنمای کلِ دینِ اسلام و غالب بر دین هستند. اگر بخواهیم دین را تعریف کنیم باید بگوییم که دین چتری دارد که بالای آن وجود مقدس امام زمان (عج) قراردارد. یعنی دین در اینجا به معنای ادیان نبوده و به معنای دین اسلام است. یعنی او غالب و حاکم و چیره بر کل دین اسلام است.
اینکه می گوییم دین اسلام نقطه ی بلندش وجود مقدس امام زمان (عج) است، یعنی او ولی الله است و اتصال و پیوند بلاواسطه با الله دارد. چون معنای ولی و ولایت، قرب بدون حجاب است. حجاب ممکن است گناه، غفلت و یا حتی نور باشد که بین انبیا و خداوند حجب نوری نیز وجود دارد. درنتیجه «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» یعنی کل دین، امام زمان (عج) است و در رأس مخروطِ دین قرار دارد و اگر او را نگاه کنیم، همه دین را داریم، لذا در روایات وارد شده است که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کند و بپذیرد، همه چیز را قبول کرده، و وقتی که امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول نکند، همه چیز را منکر شده است، این امر بدان سبب است که کل دین عبارتست از وجود مقدس ائمه طاهرین علیهم السلام.
« عن أبی حمزة الثمالی، قال قال لنا علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام أی البقاع أفضل. فقلت الله و رسوله و ابن رسوله أعلم. فقال إن أفضل البقاع ما بین الرکن و المقام، و لو أن رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما، یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع، ثم لقی الله بغیر ولایتنا ، لم ینفعه ذلک شیئا » [10]
پس «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» نقطه ی اوج آن «ألَا إِنَّ خَاتَمَ الْأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی» است؛ یعنی در سه واژه تمام مختصات امام زمان (عج) و حکومت جهانی او که همه ی انبیاء به آن وعده دادهاند، آمده که «خاتم الائمه»: یعنی وارت کل انبیاء است. «القائم» یعنی قیامکننده ی خالص؛ یعنی برای همه چیز قیام میکند: وضع دینی، اجتماعی، اقتصادی و… که تمام این معانی در القائم مندرج هست. «المهدی» هم یعنی هدایت شده از جانب خدا.
به نظرمیرسد پیامبر (ص) احتمالاً در ذکر سه عنوان: «خاتم الائمه»، «قائم» و «مهدی» نکته ی «الأَهَم فالأَهَم» را رعایت نموده است. یعنی به این صورت که اول مهم ترین بعد مهمتر و بعد مهم، به تدریج پایین میآید و ادامه میدهد. روش نگارش کتب حدیثی هم توسط بزرگانی همچون کلینی در کافی و علامه مجلسی در بحار به همین صورت بوده است.
آیات مربوط به بحث
در قرآن کریم سه آیه در تأیید جمله ی «الا انه الظاهر علی الدین» آمده است که عبارتند از:
« هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » [11]
در تفاسیر متعددی آمده است که آیه ی فوق درباره ی قائم آل محمد علیهم السلام نازل شده است [12]
« هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللهِ شَهیداً » [13]
البته غیر از این این آیات و روایات ذیل آنها، روایات گوناگونی از جانب ائمه اطهارعلیهم السلام صادر شدهاند که مضمون و معنای عبارت پیامبر (ص) درباره ی امام زمان (عج) را در روز غدیر معنا و تأیید می کنند.
عبارات سوم و چهارم:
« أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
« آگاه باشید که امام زمان (عج) انتقام گیرنده از ستمکاران است »
« أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا »
« آگاه باشید که او فاتح دژها و منهدم کننده ی آنهاست »
این فراز از ویژگی های آن حضرت، نشاندهنده ی آن است که دنیای قبل از ظهور ایشان، دارای ویژگی های خاصی است که سبب شده است تا پیامبر (ص) آن بزرگوار را اینگونه و با این صفاتِ با اقتدار و هولانگیز معرفی نمایند. البته همه ی اینها درست است؛ زیرا اخبار فراوانی از عامّه و خاصّه به ما رسیده است که نمایانگر این است که دنیای قبل از ظهور ایشان، جولانگاه ظالمان، مشرکین و بیدینان است؛ کسانی که با در دست داشتن قدرت، پیوسته در حال ظلم و خیره سری در دنیا هستند. لذا پیامبر اکرم (ص) آن بزرگوار را این گونه با صلابت و هیبت معرفی می نماید. هیچ دین و آیینی، منجیِ مورد نظر خود را اینگونه معرفی نکرده است و به دلیل همین صلابت و بزرگی در وجود ایشان است که سبب شده تا توجه بسیاری از پیروان سایر ادیان را به خود جلب کند.
از طرف دیگر این ویژگی، خود، نوعی دلگرمی است به شیعیان آن حضرت و مردمی که مورد ظلم و ستم واقع شدهاند و به آنها روح امید و زندگی را تزریق میکند؛ لذا اعتقاد به چنین منجیای، سرآغاز حیاتی امیدبخش در جامعه اسلامی و حتی سایر جوامع است که این روند رو به افزایش ظلم و ستم در جهان، بالاخره در نقطهای متوقف خواهد شد و آن منجی با در هم کوفتن صلابت ظالمین و مشرکین و بی دینان، آرامش و عدل و داد جهانی را به ارمغان خواهد آورد.
البته فراموش نشود که روایات گوناگونی وجود دارد که نشان میدهند وقتی آن حضرت ظهور می کنند، آنچنان با صلابت و هیبت هستند که در دل مردم ایجاد رعب و وحشت میکنند. از جمله این روایت:
« عن محمد بن مسلم الثقفی قال سمعت أبا جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام یقول القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوى له الأرض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عز و جل به دینه على الدین کله و لو کره المشرکون …» [14]
پی نوشت ها:
[1]. مجلسی، بحارالانوار، 37/ 211.
[2]. همان، 213.
[3] همان، 215.
[4]. مجلسی، بحارالأنوار،51/ 71 و 38/ 304؛ شیخ طوسی، الغیبة،271؛ شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة،2/ 411.
[5]. مجلسی، بحارالأنوار،51/ 33.
[6]. شیخ حرعاملی، وسائلالشیعة،16/ 242؛ مجلسی، بحارالأنوار،51/ 33.
[7]. مجلسی، بحارالأنوار،51/ 28.
[8]. فاطر/ 28.
[9]. کفعمی، البلد الأمین،194.
[10]. شیخ طوسی، امالی،132؛ نوری، مستدرک الوسائل،1/ 149؛ مجلسی، بحارالانوار،27/ 171. با همین مضمون.
[11]. توبه/ 33 ؛ صف/ 9.
[12]. قمی، تفسیر القمی،1/ 289. قال علی بن إبراهیم فی قوله (( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ))، فإنها نزلت فی القائم من آل محمد و هو الذی ذکرناه مما تأویله بعد تنزیله.
[13]. فتح/ 28.
[14]. صدوق، کمال الدین وتمام النعمة،1/ 330.
نویسنده: امین خوشرفتار
موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1395-06-27] [ 09:12:00 ب.ظ ]