پژوهش مدرسه علمیه عصمتیه سمنان


 
  روز مبعث چه روزی است؟ ...

روز مبعث چه روزی است؟

 

مبعث

روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

باور شیعیان

بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

روز مبعث چه روزیست؟

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.

حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.

منبع:talahost.com

 

موضوعات: مناسبت ها
[دوشنبه 1396-02-04] [ 05:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نمونه ای از بخشش های امام جواد(ع) ...

 امام جواد(ع)
مورّخان در تاریخ تولّد امام جواد علیه السلام ، اختلاف دارند؛ عده ای میلاد آن حضرت را دهم رجب، برخی 15 ماه رمضان و بعضی نیز 19 ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر مدینه می دانند.

پدر بزرگوار جواد الائمّه علیه السلام ، امام رضا علیه السلام می باشد؛ شخصیت ارجمندی که میزان فضایل و حیطه حیات علمی، عبادی و دینی اش، برکسی پوشیده نیست.

مادر امام جواد علیه السلام ، بانوی گرامی و پاکدامنی بود به نام «سبیکه» (سکینه) و به روایت دیگر «خیزران». آن بانوی مؤمنه به خاندان شایسته امّ المؤمنین «ماریّه قبطیّه» تعلّق داشت. بعضی ها نام وی را «ریحانه» و «درّه» نیز گفته اند.

فیلم صوتی

پایگاه حوزه

موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1396-01-19] [ 07:53:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حماسه ای دیگر..... ...

وسط

موضوعات: مناسبت ها, نکات
[پنجشنبه 1395-11-21] [ 10:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ما وسیله ‏ارتباط خدا بامخلوق‏هاى او هستیم ...

وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبكر با این سند: محمد بن زكریا، جعفر بن محمدبن عماره‏كندى، پدرش، حسین بن صالح، حى دو مرد از بنى‏هاشم، از حضرت‏زینب علیهاالسلام دختر على علیه‌السلام روایت كرد كه زینب علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: … و نحن وسیلته فى‏خلقه و نحن خاصته و محل‏قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه…» «ما وسیله ‏ارتباط خدا بامخلوق‏هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكى‏ها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم‏». 1

بهشت جایگاه شیعیان

ابى‏حجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه علیهاالسلام و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابى‏حجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب دختر على علیه‌السلام نقل كرد كه فاطمه علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام : ان رسول الله قال لعلى اما انك یابن‏ابى‏طالب و شیعتك فى‏الجنه‏» «و سیجى‏ء اقوام ینتحلون حبك ثم‏یمرقون من الاسلام كمایمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا به‏على علیه‌السلام فرمود: «اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشت‏اند و به زودى قومى مى‏آیند كه از دوستى تو سخن مى‏گویند. آنگاه از اسلام فرار مى‏كنند. مانند پرت شدن تیر از كمان.» 2

دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم

روایتى مشهور به «فاطمیات‏» در باب دوست داشتن آل محمد كه بااین اسناد نقل شده است: «… عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین علیه‌السلام عن‏فاطمه بنت ابى عبد الله الحسین علیه‌السلام عن زینب بنت امیر المؤمنین علیه‌السلام عن فاطمه بنت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا» «آگاه باشید هر كسى كه ‏بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.» 3

 منبع:  تبیان

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-11-13] [ 02:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نخستین همایش بزرگداشت و تجلیل خیّرین حوزه‌های علمیه خواهران کشور ...

نخستین همایش بزرگداشت و تجلیل خیّرین حوزه‌های علمیه خواهران کشور

دکتر عبداللهی عضو هیئت مدیریه مجمع خیرین کشور:

توسعه حوزه‌های علمیه خواهران از اهداف استراتژیک نظام مقدس جمهوری اسلامی است.حبیب الله بور بور روز دوشنبه در نشست خبری تشریح برنامه های نخستین همایش بزرگداشت و تجلیل خیرین ساخت و ساز حوزه های علمیه خواهران در مرکز تحقیقات زن و خانواده، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای آتش نشان، از آنها به عنوان ایثارگران و مدافعان مردم یاد کرد.

ادامه مطلب را در سایت پازما مشاهده نمایید.

موضوعات: مناسبت ها
[سه شنبه 1395-11-12] [ 08:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شب یلدا... ...

 

شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است.در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.

یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود. خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه را مهیا و دور هم سرو می‌کنند. پس از سرو تنقلات، قصه‌گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است.

 

کلید واژه: شب یلدا ، بلندترین شب

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-10-01] [ 12:06:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بوی عطر نبوت و ولایت آمد ... ...

میلاد پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله وَ امام صادق علیه السلام خجسته باد .

شده زمانِ عاشقی،با نزولِ رحمت

خوش آمدی یا مصطفیٰ ای رسولِ رحمت

تجلّیِ کبریا،مظهرِ نور خدا

ای خاتمُ الانبیا،حبیبی یا مصطفیٰ

حبیبی یا مصطفیٰ…

وجود تو با شد چُنان،کعبه ی هدایت

ای جانِ همه عالمین،جانِ ما فدایت

برای ما کن دعا،رَویم به راهِ خدا

به مقصدِ کربلا،حبیبی یا مصطفیٰ

حبیبی یا مصطفیٰ…

عزیز دل احمدی یا امامِ صادق

خوش آمدی یا سیدی یا امامِ صادق

ای نور حیّ احد،حجّت ربّ صمد

فضائلَت بی عدد،امامِ صادق مدد

امامِ صادق مدد…

مدیحه خوانِ تو شده لاله و شقایق

احیاگرِ قلبم بُوَد،نورِ قالَ صادق

دشمن ظلم و ستم،حبّ تو اوجِ نِعَم

ز رحمت و از کرم،تو می خَری خوب و بد

امامِ صادق مدد…

 

کلید واژه : امام صادق (ع) ، رسول رحمت ، خاتم الانبیاء

موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1395-09-27] [ 10:28:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ​نشست پژوهشی با موضوع ماخذ شناسی توصیفی فقهی و اصولی( عصمتیه سمنان) ...

نشست پژوهشی با موضوع ماخذ شناسی توصیفی فقهی و اصولی

به همت پژوهش عصمتیه سمنان در تاریخ21/9/95 نشست پژوهشی، با موضوع ماخذ شناسی توصیفی فقهی و اصولی با حضور خانم دکترمریم آقایی( استاد حوزه و دانشگاه) برگزار گردید.
در این نشست 30 نفر از طلاب پایه های چهارم و پنجم حضور داشتند. خانم آقایی مباحثشان را با حدیثی از امام جعفر صادق (ع) آغاز کردند و به اهمیت و جایگاه علم و دانش و پژوهش پرداختند. در ادامه مباحث، به تاریخچه علم فقه اشاره نموده و کتابهای فقهی و اصولی که طلاب برای تحقیق و پژوهش به آن نیاز دارند را معرفی نمودند. و در آخر نیز نام چند سایت معتبر از جمله: نور مگز، مگ ایران، فقاهت، قائمیه…را به طلاب معرفی نمودند. طلاب نیز سوالات خود را در این زمینه مطرح کردند.

 

موضوعات: مناسبت ها
[پنجشنبه 1395-09-25] [ 11:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  در تفرقه و جدایی خیر و خوبی نیست ...

 

 

پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله :
ايّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فى دينِ اللّه‏ِ فَاِنَّ جَماعَةً فيما تَـكْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه‏َ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَيْرا مِمَّنْ مَضى وَ لا مِمَّنْ بَقىَ ؛
از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد، زيرا يكپارچگى در آنچه حق است ولى شما آن را ناخوش مى ‏داريد، از پراكندگى در آنچه باطل است اما خوشايند شما مى ‏باشد، بهتر است. خداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر اثر تفرقه و جدايى خير و خوبى عطا نكرده است.
نهج البلاغه، از خطبه 176

 

موضوعات: مناسبت ها
[یکشنبه 1395-09-21] [ 04:51:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  پیوند آسمانی.... ...

آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کل می کشد این پیوند آسمانی را.

چه طرب انگیز است آفتاب امروز مکه! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!

چشم های ملایک، با لهجه ای بارانی شادباش می گوید این وصلت خوش آیند را.

امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛

اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛ با کسی که پادشاه بی تاج و تخت زمین و آسمان است.

با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب، به طمع دیدار او هر روز طلوع می کند، با کسی که خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» نامید.

خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی را نمی شناسد، خانه ای که افق های روشن آسمان، چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند.

خدیجه، جان پیامبر می شود.
تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می کند.

و خدیجه به خانه محمد صلی الله علیه و آله می آید تا مرهم زخم های فردای محمد صلی الله علیه و آله شود.

❀❀❀دهم ربيع الاول سالروز ازدواج حضرت محمد(ص) و حضرت خديجه (س) ❀❀❀

علی خالقی

 

 

کلید واژه: پیوند آسمانی ، دهم ربیع الاول

موضوعات: مناسبت ها, اموزشی
[شنبه 1395-09-20] [ 10:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ​وقايع ماه ربيع ‏الاول ...

وقايع ماه ربيع ‏الاول:
1- خارج شدن پيامبر اعظم از مكه و مخفي شدن آن حضرت در غار ثور در آغاز ربيع الاول.
2- رهسپار شدن پيامبر (ص) به سوي مدينه و آغاز هجرت آن بزرگوار به آن شهر.
3- ارتحال امام حسن عسگري در سن 28 سالگي در سال 260 ه.ق‏
4- آغاز امامت حضرت بقية اللَّه اعظم در نهم ربيع الاول سال 260 ه.ق‏
5- ازدواج پيامبر (ص) با حضرت خديجه «ام المومنين» در دهم ربيع الاول.
6- وفات عبدالمطلب در دهم ربيع الاول.
7- ورود پيامبر اعظم به مدينه در دوازدهم ربيع الاول.
8- ميلاد پيامبر اكرم (ص) در سال عام‏ الفيل در هفدهم ربيع الاول.

موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1395-09-13] [ 08:11:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  هفته کتاب و کتابخوانی(تقدیر از مولفان کتاب و اهدای کتاب) ...

 هفته کتاب  و کتابخوانی(تقدیر از مولفان کتاب و اهدای کتاب)


به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی درتاریخ 24/8/95 در حوزه علمیه عصمتیه سمنان از مولفان طلاب و کتابداران تجلیل به عمل آمد. سخنرانی دو مولف: خانمها مظهری و مرادی در زمینه معرفی کتاب خودشان و اهمیت کتاب و کتابخوانی مطالبی مفید بیان نمودند.
و همچنین طلاب و اساتید درطرح اهدا کتاب به کتابخانه حوزه شرکت نموده ، دو سری تفسیر نمونه و 100 جلد کتب دیگراهدا کردند.
همچنین تعدادی کتاب از طرف واحد پژوهش و کتابخانه جهت تشویق به کتاب وکتاب خوانی به طلاب با انتخاب خودشان به هر تعداد اهدا شد.
و در ادامه سرکار خانم ذوالفقاری مدیر مدرسه از مولفان و کتابداران مدرسه و طلابی که بیشترین کتاب را در طی سال تحصیلی 95-94مطالعه کرده اند: خانمها: 1- فاطمه سعادت فهیم 2-لیلا بلند 3- شیرین حسین نژاد با اهداء لوح تقدیر و هدیه تقدیر وتشکر کردند.
وکتاب خانم فاطمه مظهری با موضوع( تجلی قرآن وحدیث در غزل های حافظ ،نشر هاجر،قم، بهار،95) وکتاب خانم سهیلا مرادی با موضوع(سازو کار حکومت اسلامی، نشر هاجر،قم، مهر،95 ) همچنین کتاب خانم شکوفه واحدی با موضوع(حجاب حق است یاحکم) به چاب رسیده است.

 

 

 

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-09-03] [ 08:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شاید خدای قسمت ما کربلا کند ... ...

   یا ابا عبدالله الحسین (ع)
غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا زروضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه فاطمه ما را دعا کند
قیمت بده به ما که نداریم ارزشی
شاید خدا که هستی ما را فدا کند
ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم
چشمان ما به چشم شما اقتدا کند
بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود
ارباب ما بگو زعنایت خدا کند
باید زچشم حضرت عباس روضه خواند
شاید خدای قسمت ما کربلا کند
با دیده ای که تیر میانش نشسته است
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند


سروده ی جواد حیدری

موضوعات: مناسبت ها, پایان نامه
[یکشنبه 1395-08-02] [ 08:10:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟ ...

شهادت امام حسین(ع) عمل اختیاری بود یا مقدّر شده بود؟

پاسخ :

قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.

قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش،‌ موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت،‌ این مرحله را قضا می نامند.

خداوند برای هر موجودی، اسباب هایی قرار داده که هستی و ویژگی‌های موجود بستگی به آن علت‌‌ها دارد. هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و فقط اتفاقی و بی حساب نیست. همان گونه که در بارش برف و باران عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ به انجام آن می کوشد. پس هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.

این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان ناهمگونی ندارد،‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،‌در مورد افعال انسانی،‌عقل و اراده و اختیار از جملة آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.

بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که فقط یک راه دارد و همین که در وضع رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی ‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را بر سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند، و این همان قضا و قدر الهی خواهد بود،(1)

در این جا شخصیت و صفات اخلاقی و روحی و پیشینة تربیتی و موروثی و میزان عقل و دور اندیشی بشر به میان می آید و معلوم می‌شود که آیندة سعادت بخش یا شقاوت بار هر کس تا چه اندازه مربوط به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او است،‌ و بالاخره به راهی که انتخاب می‌کند.

تفاوتی که میان بشر و آتش که می سوزاند و‌آب که غرق می‌کند و گیاه که می روید و حیوان که راه می رود وجود دارد، این است که انسان انتخاب می‌کند. او همیشه در برابر چند کار و چند راه قرار گرفته، در قطعیت یافتن یک راه و یک کار، خواست او مؤثر است.

انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او هماهنگ است و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته‌های او است و هیچ گونه عامل اجبار کنندة بیرونی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد می‌تواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.

پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را مجبور سازد.

انسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، ارادة شخص تأثیر جدی دارد، مثلاً اگر بیمار شود، سرنوشت او بستگی به درمان دارد. اگر اقدام کند، ممکن است معالجه شود و اگر اقدام نکند، از بین می‌رود. حتمی شدن یکی از آن دو، به اختیار خودش می‌باشد.

امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و کنار دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: “از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم".(2) یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، راهی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد.

اما امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنی‌امیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش (که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعت‌گذار را جایز ندانسته بود)(3) حاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانة خدا پناهنده شد. در آن جا نامه‌های بی‌شمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد.(4) بنابراین راهی که امام برمی‌گزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.

حضرت می‌فرماید: «قد شاءالله أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً؛ خداوند می‌خواهد مرا کشتة‌سربریده، بناحق و ستمدیده ببیند».(5)

کلام حضرت بیانگر اراده و مشیت خداوند در مورد بندگان اوست. خداوند می‌خواهد همه بندگان رهرو صراط مستقیم باشند. خدا آنان را به پیمودن این راه امر کرده، از آنها پیمان گرفته که رهرو این راه باشید،(6) ولی انسان‌ها را آزاد گذارده که به خواست خدا عمل کنند یا عصیان کرده و راه دیگری در پیش گیرند.

در مورد امام حسین(ع) هم خداوند می‌خواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود.

حضرت خود را آزاد می‌دانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را می‌پسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت می‌دانست. متأسفانه کافران و مشرکان هستند که با استناد به تقدیر و جبر می‌خواهند گمراهی خود را توجیه کنند و می‌گویند:

«لو شاء الله ما أشرکنا و لا آباؤنا…؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم»!(7)

منظور آنان این است که مشرک شدن ما به تقدیر الهی و بدون اختیار بوده است،‌هم چنان که قرآن از آنان نقل می‌‌کند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا و لا حرّمنا من دونه من شیء؛ اگر خدا می‌خواست، ما و پدرانمان غیر از خدا را عبادت نمی‌کردیم و بدون اجازة او چیزی را حرام نمی‌شمردیم»(8)، یعنی عبادت بت‌ها توسط ما تقدیر و قضای حتمی بوده، قدرت سرپیچی نداشته‌ایم، ولی خداوند چنین اراده و مشیتی را از خود نفی کرده و می‌فرماید: «لو شاء الله لهداکم اجمعین؛ اگر خدا می‌خواست، همه شما را هدایت می‌کرد».(9)

اگر خداوند بخواهد به صورت اجبار انسان‌ها را به راهی ببرد،‌ مطمئناً به راه ایمان و بندگی اجبار می‌کرد، نه به سوی کفر و گمراهی در عین حال خدا ایمان اجباری را نمی‌پسندد و ایمانی را می‌خواهد که از روی اراده و انتخاب باشد و این ارزشمند است،‌نه ایمان اجباری.

پس خداوند وقتی ایمان جبری نخواهد و ارادة قطعی و تخلف ناپذیرش بر هدایت شدن اجباری مردم تعلق نگیرد، ارادة قطعی او بر کفر کافران و شرک مشرکان تعلق نخواهد گرفت، زیرا چنین اراده‌ای علاوه بر آن که جبر را حاکم می‌کند و مخالف دستور الهی است (که به ایمان امر کرده است) و فرستادن پیامبران را بی فایده می‌کند و…، ظلم می‌باشد اما خداوند از ظلم و ستم پیراسته است. پس نه کفر کافران به تقدیر حتمی است (که اراده انسان در آن نباشد) و نه ایمان مؤمنان، چون در این صورت نه کفر آنان گناه بود و نه ایمان ایشان ارزش داشت.

———————————————————————————————————-

پی‌نوشت‌ها:

1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار (انسان و سرنوشت) ص 385؛ مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، (8) ص 17.

2. توحید صدوق، ص 369.

3. بحارالانوار،‌ج44، ص 382.

4. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 425.

5. همان،‌ص 293.

6. مائده (5) آیه 6؛ یس (36) آیه 60.

7. انعام(6) آیه 148.

8. نحل (16) ، آیه 35.

9. انعام،‌ آیه149.

موضوعات: مناسبت ها
[دوشنبه 1395-07-19] [ 03:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پند امام حسین (ع) به عالمان ...

پند امام به عالمان
« أَيَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فى أَنـْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، يُهابِكُمُ الشَّريفُ، وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لافَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لا يَدٌ لَكُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِىالْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِى الطَّريقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرامَهِ الاَْكابِرِ… فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟!».
حضرت أبى عبداللّه الحسين (عليه السلام) خطاب به عالمان بى عمل و تاركان أمر به معروف و نهى از منكر فرموده اند: اى گروه نيرومندى كه به دانش مشهور، و به نيكى مذكور، و به خيرخواهى معروف، و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم، با مهابت جلوه گريد! شريف از شما حساب مي برد و ضعيف شما را گرامى مي دارد، و كسانى كه بر آنها برترى و حقّى نداريد، شما را بر خود ترجيح مي دهند، شما وسيله حوائجى هستيد كه بر خواستارانش ممتنع است، و به هيبت پادشاهان و كرامت بزرگان در راه گام برمى داريد…! و امّا حقّ ضعيفان را ضايع كرديد! و حقّ خود را كه به گمانتان شايسته آنيد طلب نموديد…! و با اين حال آرزوى بهشت الهى را داريد و همجوارى پيامبران و امان از عذابش را در سرمي پرورانيد

موضوعات: مناسبت ها
[دوشنبه 1395-07-12] [ 11:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  همایش سبک زندگی اسلامی در سمنان ...

به مناسبت روز خانواده، همایش سبک زندگی اسلامی در تاریخ 95/7/8 در سالن هلال احمر سمنان برگزار می گردد. این همایش به همت حوزه علمیه عصمتیه سمنان سطح دو و سطح سه و همچنین حوزه ی صادقیه برادران برگزار می گردد.

در این همایش  طلاب حوزه های علمیه ی شاهرود، گرمسار، دامغان، سرخه، مدیشهر… و نیز موسسات و ارگانهای دولتی و همچنین خانواده های طلاب حضور دارند. در  ابتدای همایش حجت الاسلام  و المسلمین آقای دکتر صابریان برای میهمانان مطالبی را بیان می کنند و در ادامه حجت الاسلام و المسلمین آقای وافی در زمینه ی سبک زندگی  اسلامی و نیز تربیت دینی فرزندان مطالبی را بیان می نمایند. در پایان نیز به پنج نفر از افراد برگزیده ی مقالات سبک زندگی، جوایز نفیسی اهدا می گردد.

 

 

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-07-07] [ 04:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مهدویت و خطبه غدیر(5) ...


عبارت چهاردهم:

« أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْه »
« ‏آگاه باشید! او کسی است که امور به او تفویض شده است »
تفویض کارها دو معنا دارد: یک معنا این است که خدا کاری را واگذار کند و خودش دستش بسته شود که این با تفکر توحیدی اسلام سازگاری ندارد؛ زیرا طبق تفکر توحیدی، این خداوند است که جهان، انسان و موجودات را اداره می‌کند. ارتباط خدا با این جهان ارتباط حکیمانه و تدبیر دائمی و پیوسته ی با جهان است. باید توجه داشت که معنای غلط تفویض این است که بگوییم: خدا خلق کرده است و دیگر هیچ کاری با جهان ندارد ـ که این عقیده ی یهود و مفوّضه است ـ ؛ درحالی‌که معنای صحیح تفویض این است که خودش در اختیار گذاشته و خودش مالک است. مثلاً شما برای فرزندتان دوچرخه می‌خرید، پول هم می‌دهید، آزاد هم هست؛ ولی شما مالک هستید و مالک‌تر بودن خود نسبت به فرزندتان را حفظ می‌کنید.
پیغمبر اکرم (ص) در خطبه ی غدیر در مورد امام زمان (عج) فرمود: «أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْه»، که این تفویض برای ائمه ی دیگر هم بوده است؛ اما این‌که پیغمبر اکرم (ص) در مورد امام زمان (عج) آن را بیشتر نمایان کرده است، به این دلیل است که در این‌جا تفویض یکی از اصول اولیه ی شخصی امام زمان (عج) است؛ یعنی امام عصر (عج) ـ که تنها مجری به تمام معنا و همه جانبه ی اسلام و قرآن است ـ باید مفوض الیه باشد؛ یعنی خداوند باید امر دین را به او تفویض کند تا بتواند دین را در گستره ی زمین نشر بدهد. مرحوم کلینی در این مورد ده روایت در کتاب کافی آورده است که یک نمونه را ذکر می‌کنیم:
« عَنْ أبِی إسْحَاقَ النَّحْوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ أدَّبَ نَبِیَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ. ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إنَّ نَبِیَّ اللهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِیٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللهِ لَنُحِبُّکُمْ أنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أنْ تَصْمُتُوا إذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَا جَعَلَ اللهُ لِأَحَدٍ خَیْراً فِی خِلَافِ أمْرِنَا» [59]
«ابی اسحاق نحوی گوید: وارد شدم بر امام صادق علیه السلام شنیدم که حضرت فرمود: خداوند متعال با روش محبت، پیامبرش را تربیت کرده بود. و آنگاه فرموده است: تو دارای خلق، اخلاق و آداب بزرگی هستی. سپس به او تفویض نمود (یعنی زمینه تفویض محبت است) سپس گفته است: آن چه پیغمبر (ص) برای شما می‌آورد بگیرید و آنچه نهی می‌کند از آن باز دارید. سپس حضرت صادق علیه السلام فرمودند: پیغمبر خدا امور دین را به علی علیه السلام واگذار کرد و او را امین دانست. آنگاه به ابی اسحاق نحوی می‌گوید: شما شیعیان، تسلیم شدید و مردم، علی را منکر شدند. به خدا قسم ما دوست داریم بگوئید موقعی که ما گفتیم و ساکت بشوید موقعی که ما ساکت شدیم و ما واسطه بین شما و خدا هستیم و خدا قرار نداده برای کسی چیزی را بر خلاف امر و فرمان و راه ما. [یعنی کسی که خیر می‌خواهد، خیرش در این است که راه ما را طی کند.]»

عبارت پانزدهم:

« أَلَا إِنَّهُ قَدْ بُشِّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَیْنَ یَدَیه »
« بدانید او کسی است که گذشتگان قرون پیش به او بشارت داده اند »
اعتقاد به مهدویت و وجود مصلح کل، اعتقاد همه ادیان، و تمامی سیستم‌های فکری، حتی نظام‌های فکری غیردینی (که اغلب سیستم های فکری سیاسی هستند) می‌باشد. همان‌طور که می دانیم برخی از نظام های فکری بشر، دینی هستند ـ که در رأس مخروط اندیشه ی آن‌ها خدا قرار دارد ـ و تعدادی هم غیردینی هستند؛ مثل سیستم فکری ماتریالیسم؛ چون بشر به‌طور طبیعی و فطری انتظارِ حکومت و دنیایی را می‌کشد که در آن، هیچ بی‌عدالتی، ظلم و ستمی نباشد تا در آن‌جا بتواند حکومت کند. در این قسمت، که به اصطلاح، بخش موعود ملل و ادیان است، حضرت می فرمایند: « أَلَا إِنَّهُ قَدْ بُشِّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَیْنَ یَدَیه » و نمی فرمایند: تمام انبیا به او بشارت داده‌اند؛ بلکه می فرمایند: «قد بشّر به من سلف القرون بین یدیه»؛ تمام قرونی که در گذشته بوده‌اند به او وعده داده‌اند. منظور حضرت این است که چه نظام های دینی، چه نظام های غیردینی، چه فکرهای فلسفی و چه فکرهای اجتماعی، تمامشان به مهدی موعود وعده داده‌اند؛ منتها هرکدام از اینها یک بُعد از این موعود را معرفی کرده‌اند؛ چون اولاً این وعده فطری است؛ ثانیاً موعود ادیان است؛ ثالثاً تمام نظام های فکری در انتظار چنین حکومتی هستند. پس تشکیل چنین حکومتی که (از نظر عمومی) در آن جا عدل و داد، حکومت کند و پایه ی این حکومت خدا باشد، بسیار مطلوب است که این مطلب را برخی از آیات و روایات هم بدان اشاره دارند:
« یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً » [60]
« لَا یَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله » [61]
این مسأله مورد تأکید آموزه‌ها و مدارک دینی ما است. پس نکته ی مهم و شاهکار این وعده، حتمی و بطلان‌ناپذیر بودن و قطعی بودن ظهور امام زمان (عج) و غلبه‌اش بر دنیا است؛ زیرا خداوند فرمود:
« وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون ‏» [62]
و نیز فرمود:
« وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم » [63]
که اگر در مدارک دینی ما، پیش‌گویی‌های اناجیل اربعه، اسفار تورات، کتاب‌های زند، پازند و پانیشاد‌های زرتشتی‌ها و در کتب هندوها ، کتب برهمایی ها و نوع کسانی که الان در دنیا اسمی از آن‌ها هست را مشاهده کنیم- با وجود همه تحریفات شان - به آن حضرت علیه السلام وعده داده‌اند.

عبارت شانزدهم:

« أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِی حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَه »
« بدانید! او حجت باقی است و هیچ حجتی بعد از او نیست.»
حجت یعنی «ما به یحتج فعل»؛ دلیلی که یک کار با استناد به آن انجام می شود و احتجاج یعنی دلیل آوردن. وقتی می‌گوییم برای چیزی دلیل می‌آوریم، خودِ دلیل، حجت است. همچنین این واژه (حجت) یک نوع اسم و لقب برای ائمه علیه السلام است. لذا حضرت می‌فرماید این آخرین حجت پایدار خداست؛ یعنی از سال 260ق که امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند، امام زمان (عج) حجت روی زمین هستند.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که اگر پس از آن حضرت حجتی نیست، مسئله ی رجعت حضرت عیسی علیه السلام و ائمه علیهم السلام چگونه توجیه پذیر است؟ در پاسخ می گوییم روایات زیادی داریم که برخی از ائمه علیهم السلام پس از امام زمان (عج) باز می‌گردند و حکومت می‌کنند؛ مثل امام علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام و برخی از ائمه علیهم السلام. در این‌که اصل رجعت طبق آیه ی: «پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دو بار زنده کردى» [64] جزء ضروریاتِ اعتقادات شیعه است شکی نیست؛ اما تعبیر «لاحجة بعده»، ناظر به ‌عنوان حجت که امامت و مسئولیت است می باشد و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد؛ زیرا که آنان حجت‌های قبلی هستند که دوباره رجعت خواهند کرد؛ مثل حضرت عیسی علیه السلام که می‌آیند و به عنوان وزیر امام زمان (عج) پشت سر ایشان نماز می‌گزارند: «یُصَلِّی خَلْفَه‏» [65] اما حضرت عیسی علیه السلام به تنهایی حجت مستقل نیستند. حجت بودن ایشان تحت حجیت امام زمان (عج) خواهد بود. اگر هم امیرالمومنین و امام حسین علیهماالسلام تشریف بیاورند، ـ با این‌که افضل از امام زمان علیه السلام هستند ـ ولی حکومت به‌نام امام زمان علیه السلام است و لذا «أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِی حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَه» نشان می‌دهد که ایشان به‌ عنوان آخرین نفر است که حکومت جهانی خدا را تشکیل می‌دهد و اگر قرار است تا قیامت بقیه ی ائمه علیهم السلام هم بیایند ـ که می‌آیند ـ ذیل حکومت امام زمان (عج) هستند؛ نه این‌که حجیت مستقلی داشته باشند.

عبارت هفدهم:

« و لا حق الا معه و لا نور الا عنده »
« هیچ حقی نیست مگر همراه اوست و هیچ نوری نیست مگر در نزد اوست »
در عبارت فوق بر سر کلمات «حق» و «نور»، «لا»ی نفی جنس آمده است و می گوید که حق همیشه همراه آن حضرت و نور حقیقی در نزد اوست و با وجود او نه حقی و نه نور حقیقی دیگری وجود دارد.
حق کلمه ای است که جمع ندارد و این عبارت نمی خواهد بگوید که چندین حق وجود دارد و حق اصلی، همراه امام زمان (عج) است بلکه می گوید که هرکسی که ادعای حق بودن داشته باشد ادعایش باطل است؛ زیرا که حق یکی است و آن هم همراه امام زمان (عج) است. اما مراد از «حق» چیست؟ در پاسخ عرض می کنیم که در آیات و روایات مراد از «حق» خداوند عزّوجل می باشد. آنجا که خداوند در قرآن می فرماید: «أنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبینُ» [66] و نیز در روایات که داریم: «عَنْ أبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام … أنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ… » [67] از امام صادق علیه السلام که فرمودند: به راستی که خداوند حق است و اوست پروردگارش (با توجه به سیاق حدیث یعنی: پروردگار عقل آدمی).
نکته ی دیگری که در مورد این عبارت قابل توجه است این است که علت اینکه «حق» با اوست، آن است که خروج و ظهور ایشان از جانب پروردگار، حق است آنجا که در روایتی داریم:
«عَنْ أبِی بَصِیرٍ عَنْ أبِی عَبْدِ الله علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلّ … «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ» قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ هُوَ الْحَقُُ مِنْ عِنْدِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ یَرَاهُ الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْهُ» [68]
« ابو بصیر از امام صادق علیه السلام از این قول خداوند که فرمود «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ»، سؤال کرد. پس ایشان فرمودند که خروج قائم (عج)، آن همان حق است در نزد خدای تعالی که خلق آن را خواهند دید و هیچ شکی هم در آن نخواهد بود.»
اما نکته ی دیگری که می توان از این عبارت استفاده کرد این است که خدایی که تنها، او حق است، حقانیت خود را به ولی خود اعطا نموده است و آن را ملازم ایشان گردانیده است تا با این عمل بیان دارد که امر و نهی و رضایت و غضب او، امر و نهی و رضایت و غضب خدای تعالی است و اطاعت و فرمانبرداری از او تکلیف است. چرا که خداوند در قرآن می فرماید:
«یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأمْرِ مِنْکُم.» [69]
حال به واژه «نور» می پردازیم. واژه «نور» در قرآن نیز به کار رفته است، من جمله در آیه نور: «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» [70] که در مورد نورانیت خداوند بوده اما این که به چه معناست نظرات گوناگونی در این باره مطرح گردیده که گزیده ای از آنها به قرار زیر است:
مرحوم شیخ طوسی در ذیل این آیه می گوید:
نور بودن خداوند به دو معناست: یکی اینکه بگوییم خداوند هدایت کننده ی اهل آسمان ها و زمین است و دیگر این که بگوییم خداوند بوسیله ی ستارگان و خورشید و ماه روشنایی بخش آسمان ها و زمین می باشد. [71]
مرحوم علامه طباطبایی می گوید:
خداى سبحان نورى است که به وسیله ی او آسمان ها و زمین ظهور یافته‏ اند؛ چون نور را به آسمان ها و زمین اضافه کرده، و آن گاه آن را حمل کرده بر اسم جلاله «الله» و فرموده نور آسمان و زمین الله است و منظور عمده ‏اش این بوده که کسى توهم نکند نور خداوند، نور غیرمستقل و قائم به آسمان ها و زمین است و از اینجا استفاده مى ‏شود که خداى تعالى براى هیچ موجودى مجهول نیست، چون ظهور تمامى اشیاء براى خود و یا براى غیر، ناشى از اظهار خدا است، اگر خدا چیزى را اظهار نمى‏ کرد و هستى نمى‏ بخشید ظهورى نمى‏ یافت. پس قبل از هر چیز، ظاهر بالذات، خدا است. [72]
مرحوم طبری در ذیل این آیه می گوید:
مراد از نور بودن خداوند یکی همان هادی بودن اهل آسمان ها و زمین است و دیگری تدبیر کننده ی امر در آسمان ها و زمین است. [73]
فخر رازی نیز می‌گوید:
مراد از نور بودن خداوند چهار حالت دارد: 1ـ این که خداوند هادی اهل آسمان ها و زمین است. 2ـ خداوند مدبر آسمان ها و زمین است با حکمت بالغه خود. 3ـ او نظم دهنده ی آسمان ها و زمین است. 4ـ خداوند روشنایی بخش آسمان ها و زمین است که خود سه وجه دارد: اول: او منور آسمان است با ملائکه و روشنایی بخش زمین است با انبیاء. دوم: منور آسمان است با خورشید و ماه و ستارگان. سوم: منور آسمان است با خورشید و ماه و ستارگان و روشنایی بخش زمین است با انبیاء و علماء. [74]
حال با توجه به معانی نور که برای خدای متعال در نظر گرفته شده است و از طرفی چون امام زمان (عج) از جانب پروردگار حق است، به حق آمده است و فرمان و اطاعت او فرمان و اطاعت خداوند است، لذا همه ی آن تعابیر و معانی بر امام زمان (عج) هم منطبق است، یعنی امام زمان (عج) هم به اذن الله هدایت کننده اهل آسمان ها و زمین است و هم روشنایی بخش آسمان ها و زمین است و هم به اذن خداوند مدبّر آسمان ها و زمین است و هم به اذن الله ناظم آسمان ها و زمین است.

عبارت هجدهم:

« أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَیْهِ »
« آگاه باشید که کسی بر او (امام زمان علیه السلام) غلبه نمی کند، و هیچ کس علیه او یاری نمی شود. »
یکی از آیاتی که درباره ی امام زمان (عج) وجود دارد این است که می فرماید:
«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إنَّهُ کانَ مَنْصُوراً.» [75]
پس او منصور است. در روایات زیادی نیز داریم که او غالب است و کسی بر او نه مسلط می شود و نه ایشان مغلوب خواهد بود:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ الْقَائِمُ مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَیَّدٌ بِالنَّصْرِ» [76]
«حضرت قائم (عج) با ایجاد رعب و وحشت (در دل دشمنانش) یاری می شود و با نصر و یاری (از جانب پروردگار) قدرتمند گردیده است».
در روایات زیادی داریم قبل از آنکه حضرت با قدرت های بزرگ بجنگد، رعبی در دلشان می افتد، که حکومتشان را تحویل می دهند (مانند روایت فوق) که این مثل همان چیزی است که در جریان فتح فدک و مکه اتفاق افتاد. لذا پیغمبر اکرم (ص) در دو جمله (که تاکید همدیگر هستند) می فرمایند: «أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَیْهِ». «لا» در «لَا غَالِبَ لَهُ»، نفی جنس است. معنایش این است که هیچ غلبه کننده ای و ظفرمندی بر او غلبه نخواهد کرد.
البته قبل از این جمله، جملات دیگری هم با این مضمون بودند که عبارتند از: «أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِین‏» و «أَلَا إِنَّهُ مُدْرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِیَاءِ اللَه» که ما آنها را در قسمت های قبل توضیح دادیم.
معنای «وَ لَا مَنْصُورَ عَلَیْهِ» نیز این است که در زمان ظهور حضرت (عج) هیچ کس نمی تواند با هم متحد شود و علیه امام زمان (عج) بشورد زیرا که پیامبر (ص) فرمودند که: «هیچ کس عیله او نیز یاری نمی شود». لذا این جمله تأکید «لا غالب له» خواهد بود.

عبارات نوزدهم، بیستم و بیست و یکم:

« ألَا وَ إِنَّهُ وَلِیُّ اللهِ فِی أرْضِهِ وَ حَکَمُهُ فِی خَلْقِهِ وَ أمِینُهُ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ »
«آگاه باشید که او (حضرت مهدی علیه السلام) در زمین ولی خداست و در میان مخلوقاتش حَکَم خداست و در آشکار و پنهان امانت‌دار خداوند است.»
«ولی» به معنای سرپرست و اولی به تصرف است. ما از جمله ی اول دو معنا برداشت می کنیم: یکی این که امام زمان (عج) متولی خداست در زمین، اما چون این امر مطلق بیان شده و مقید به بعد از ظهور نگشته، پس امام زمان (عج) در زمان غیبت هم، ولی و سرپرست از جانب خدا در زمین است.
در معنای دیگر، «ولی» از نظر علامه طباطبایی چنین است:
وقتى مى‏گوییم خداى تعالى ولىّ بنده ی مؤمنش مى‏باشد، معنایش این است که آن‌چنان وصل به بنده است و آن‌چنان متولى و مدبر امور بنده است که هیچ‌کس دیگرى این‌چنین ارتباطى را با آن بنده ندارد. اوست که بنده را به صراط مستقیم هدایت مى‏کند، امر و نهى مى‏کند، به آن‌چه سزاوار است وامى‏دارد، از آن‌چه نکوهیده است باز مى‏دارد و او را در زندگى دنیایى و آخرتی اش یارى مى‏کند، هم‌چنان که از این طرف نیز مى‏گوییم مؤمن واقعى ولىّ خداست؛ زیرا آن‌چنان وصل به خداست که متولى اطاعت او در همه ی اوامر و نواهى اوست و تمامى برکات معنوى از قبیل هدایت، توفیق، تأیید، تسدید و به دنبالش اکرام به بهشت و رضوان را از خداى تعالى مى‏ گیرد. [77]
این یعنی ولی خدا؛ یعنی کسی که با خداوند هیچ‌گونه فاصله‌ای ندارد. اما چه‌چیزی بین ما و خدا فاصله می‌اندازد؟ پاسخ «گناه» است. حجاب‌های ظلمانی گناه و غفلت، بین ما و خدا فاصله می‌اندازند. حال اگر ولی‌الله هیچ‌گونه فاصله ای بین خود و پروردگارش ندارد، پس همه ی نگاه و حرکت و قدرت و علم و دانشش از طرف خداست؛ یعنی در عبودیت به مرحله‌ای رسیده است که ولی‌الله گردیده است. لذا ولایتِ کسی که ولی خداست دو جنبه دارد: یکی این‌که خیلی به خدا نزدیک است، دیگر این‌که از طرف خدا سرپرست است. پس «اشهد ان علی ولی الله» دو معنا دارد: یکی این‌که به خداوند خیلی نزدیک است و هیچ‌گونه فاصله‌ای از نظر گناه و امثال این‌ها ندارد و دیگر این‌که از طرف خدا مبعوث است که اولی به تصرف باشد و در زمین حکومت کند.
«وَ حَکَمُهُ فِی خَلْقِهِ»، «حَکَم» یعنی کسی که حُکم می‌کند؛ اما در کجا حکم می‌کند؟ در پاسخ می‌گوییم: «فِی خَلْقِهِ». سؤال دیگر این‌که خلق بزرگ‌تر است یا ارض؟ در جواب می‌گوییم که خلق بزرگ‌تر است؛ چون ارض فقط زمین را شامل می‌شود، ولی خلق شامل همه مخلوقات است. امام زمان (عج) از طرف خداوند در زمین سرپرست است. اما حَکَمیت ایشان در تمام آفرینش است و این معنایش آن است که خداوند متعال او را برای فرشتگان، انسان‌ها، حیوانات، نباتات، جمادات و هر موجودی که دارای هستی و کمالات هستی است، حجت و حَکَم قرار داده است.
از «وَلِیُّ اللهِ فِی أَرْضِهِ» ولایت تکوینی استفاده نمی شود؛ اما از «وَ حَکَمُهُ فِی خَلْقِهِ» این نکته برداشت می‌شود؛ یعنی وجود امام عصر (عج) در آفرینش حَکَم است. با توجه به آیه ی «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین» [78]. «یعنی هیچ تر و خشکی (در عالم) نیست مگر آن‌که در کتاب مبین (یعنی امام معصوم) آمده است.» [79] می توانیم بگوییم که تمام موجودات به اذن امام زمان (عج) حرکت می‌کنند و حَکَمیت امام زمان (عج) بر تمام موجودات از جمادات تا فرشتگان سایه افکنده است.
بعد هم می‌فرماید: «وَ أَمِینُهُ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ»؛ «امانت‌دار خداوند است در آشکار و پنهان.» آشکار یعنی عالم ماده و پنهان یعنی عالم معنا و آن به این دلیل است که چون امام زمان (عج) ولی خداست و بین ولی‌الله و الله هیچ فاصله‌ای نیست، لذا امام خدایی می‌شود و رنگ و بوی خدایی می‌گیرد. خداوند هم او را در عالم ماده و معنا امین خود قرار داده و کلید خزائن آن دو عالم را در اختیار و اراده ی آن حضرت می‌گذارد. روایاتی هم وجود دارند که نشان می‌دهند وقتی امام زمان (عج) ظهور می‌کنند، خداوند تمام گنج‌های زمین را برای او آشکار می‌کند؛ مانند این روایت:
«عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ص یَقُولُ إنَّ ذَا الْقَرْنَیْنِ کَانَ عَبْداً صَالِحاً جَعَلَهُ اللهُ حُجَّةً عَلَى عِبَادِه‏ … وَ إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَیُجْرِی سُنَّتَهُ فِی الْقَائِمِ مِنْ وُلْدِی وَ یُبَلِّغُهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا … وَ یُظْهِرُ اللهُ لَهُ کُنُوزَ الْأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا » [80]

حاصل کلام

ما با بررسی عباراتی چند درباره امام زمان (عج) در خطبه غدیر، با برخی از ویژگی‌های ذاتی آن حضرت آشنا شدیم. البته توجه به این نکته هم ضروری است که اصل برپایی جریان غدیر برای معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان امام و ولیّ بعد از پیامبر (ص) در جامعه اسلامی بوده است، اما این‌که در میان آن سخنان گهربار، به امام زمان (عج) نسبت به سایر ائمه علیهم السلام توجه خاصی شده، به این دلیل است که اولاً وقتی آغاز و انجام امری، با استحکام و پیش‌بینی همه جانبه ی آن امر صورت بگیرد، توجه و اهتمام مردم در گرویدن و پایبند بودن به آن دین بیشتر خواهد بود؛ زیرا در خطبه ی غدیر ابتدا به مسأله مهم امامت امام علی علیه السلام اشاره شده و سپس مسأله ی امامت امام مهدی (عج) با توجه خاصی مطرح شده است. ثانیاً توجه خاص به امام مهدی (عج) در این خطبه، به این دلیل است که وقتی پیامبر (ص) مردم را برحذر داشت که از صراط اهل بیت علیهم السلام عدول نکنند، فرمود که ایشان (امام زمان علیه السلام) دارای ویژگی اصلاح کنندگی است (و چنان‌چه انحرافی اتفاق بیافتد) دین خدا را اصلاح خواهد نمود و همه ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که در حق اهل بیت علیهم السلام شده را جبران خواهد نمود. ثالثاً پیامبر (ص) می‌خواهد بگوید که این دین در سلسله ی امامت، انجامی خواهد داشت؛ زیرا در صورت نداشتن پایان و رها شدن به حال خود، هم بعثت پیامبر (ص) به‌عنوان خاتم الانبیاء عبث خواهد بود و هم در مرتبه‌ای بالاتر، کار خداوند بیهوده خواهد بود و خداوند هم کار بیهوده نمی‌کند.

پی نوشت ها:
[59]. کلینی، الکافی،1/ 265؛ عاملی، وسائل الشیعة،2/ 73.
[60]. نور/ 55.
[61]. مجلسی، بحارالانوار،52/ 340.
[62]. انبیاء/ 105.
[63]. نور/ 55.
[64]. غافر/11.
[65]. طبرسی، الاحتجاج،1/ 48.
[66]. نور/ 25.
[67]. کلینی، الکافی،1/ 28.
[68]. همان، 8 / 381؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار،51/ 62؛ نعمانی، کتاب الغیبة،269؛ مجلسی، بحار الانوار، 52/ 241؛ از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
[69]. نساء/ 59.
[70]. نور/ 35.
[71]. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن،7/ 436.
[72]. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن،15/ 121.
[73]. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن،18/ 105.
[74]. فخر رازی، مفاتیح الغیب،23/ 379.
[75]. اسرا/ 33.
[76]. طبرسی، اعلام الوری،463؛ اربلی، کشف الغمة،2/ 534؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة،1/ 330.
[77]. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن،10/ 88.
[78]1. انعام/ 59.
[79]. استرآبادی، تاویل الأیات الظاهرة، 478؛ مجلسی، بحار الانوار، 26/ 116. مفضل بن عمر قال دخلت على الصادق علیه السلام ذات یوم. فقال لی یا مفضل هل عرفت محمدا و علیا و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام کنه معرفتهم قلت یا سیدی و ما کنه معرفتهم؟ قال یا مفضل تعلم أنهم فی طرف عن الخلائق بجنب الروضة الخضرة فمن عرفهم کنه معرفتهم کان مؤمنا فی السنام الأعلى. قال قلت عرفنی ذلک یا سیدی قال یا مفضل! تعلم أنهم علموا ما خلق الله عز و جل و ذرأه و برأه و أنهم کلمة التقوى و خزناء السماوات و الأرضین و الجبال و الرمال و البحار و عرفوا کم فی السماء نجم و ملک و وزن الجبال و کیل ماء البحار و أنهارها و عیونها و ما تسقط من ورقة إلا علموها و لا حبة فی ظلمات الأرض و لا رطب و لا یابس إلا فی کتاب مبین و هو فی علمهم و قد علموا ذلک فقلت یا سیدی قد علمت ذلک و أقررت به و آمنت قال نعم یا مفضل نعم یا مکرم نعم یا محبور نعم یا طیب طبت و طابت لک الجنة و لکل مؤمن بها».
[80]. مجلسی، بحارالانوار،52/ 322.

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-06-31] [ 04:20:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مهدویت و خطبه غدیر(4) ...

عبارت دهم:
« أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُخْتَارُه‏ »
« بدانید او خیرة الله است، مختار الله است.»
خیرة (مصدر یا صفت مشبه) و مختار (اسم مفعول) هر دو از یک لغت هستند و دارای معنای نزدیک به هم می باشند. لغت «خیر» یعنی بهتر و برتر، و «خیر»، «أخیَر» بوده است که بر اثر کثرت استعمال الف آن افتاده و تبدیل به «خیر» شده است که به معنای «با فضیلت» هم بکار می‌رود. لذا «ألَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُخْتَارُه‏» یعنی امام زمان (عج) توسط خدا انتخاب شده و بهترین است.
پیشینه ی خلقتی انسان به سه عالم بازمی گردد. عالم نور ، عالم روح ، عالم جسم ؛ یعنی ما دارای سه بُعد در طولِ هم هستیم: بُعد جسمانی ، بُعد روحانی و بُعد نورانی که این سه در طول هم هستند؛ نه در عرض هم. خداوند متعال وجود مقدس ائمه طاهرین علیهم السلام و امام زمان (عج) را از همه ی جهات انتخاب کرده و برگزیده و برتر قرار داده است. امام زمان (عج) خِیَرَة الله است؛ یعنی از جمیع جهات از جانب خدا برگزیده شده است و این یعنی جسم و روح و نور او برگزیده است. در این‌باره روایتی نیز وارد شده است:
« أنَّکُمْ صَفْوَةُ اللهِ مِنْ خَلْقِه » ‏[39]
البته باید توجه داشت که بسیاری از این فضیلت ها در وجود ائمه علیهم السلام اکتسابی هستند، یعنی خداوند ائمه علیهم السلام را در یک مرحله ای قرار داده است و درجات بالاتر را خودشان کسب کرده اند.
نکته ی بعدی که قابل توجه می باشد، این است که آیا این ائمه علیهم السلام که برگزیده شده‌اند، قابل اقتدا هستند یا نه؟ در پاسخ به این سؤال می گوییم که: یکی از وجوه امامت ائمه علیهم السلام این است که قابل اقتدا، الگو و پیشوا هستند و به همین دلیل خداوند متعال پیغمبران و امامان را از بشر آفریده است. اما چرا از بشر آفریده است؟ به این دلیل که بتوانند برای افراد دیگر الگو باشند. بنابراین، ائمه طاهرین علیهم السلام و از جمله امام زمان (عج) خیرة الله هستند تا دیگران در حد وسع و توان خود با تأسّی به آنان ـ هم در فضیلت های خدادادی و هم در فضایل اکتسابی ـ ضمن کسب فضایل، زندگی ایشان رنگ و بوی آن بزرگواران را بگیرد؛ زیرا آنان «صراط الله المستقیم» و آگاه به راه و راهنماهای خوبی برای تمام بشریت هستند. تا آن‌جا که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
« أنَا صِرَاطُ اللهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةٌ یَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون »‏ [40]
جهت دیگری که ائمه علیهم السلام خیرة الله و مختارالله هستند این است که ایشان تأمین‌کننده ی غرض آفرینش اند. به این دلیل که غرض آفرینش عبادت و بندگی خداست: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» [41] این‌ها چون برترین بندگان خدا هستند، پس تحقق بخش و تأمین‌کننده ی بندگی خدا هستند. اگر آن بزرگواران نبودند، بندگی خدا کامل نمی‌شد؛ زیرا در بندگی خدا سرآمدِ تمامِ خلق از آدم تا خاتم هستند.
نکته ی دیگر این‌که وقتی کسی «خیرة الله و مختاره» بود، در این صورت باید «تضمین شده» باشد که مردم بتوانند آن‌ها را الگو قرار دهند؛ پس از «خیرة الله و مختاره» استفاده می شود که ایشان معصوم هستند و از هر گناه و اشتباه و سهو و ترک اولایی مصون هستند؛ از سویی دیگر اگر معصوم اند پس دارای علم الهی نیز هستند؛ چون عصمت و علم الهی لازم و ملزوم یکدیگر و تفکیک‌ناپذیر هستند. اگر کسی بخواهد معصوم باشد، باید علم الهی نیز داشته باشد؛ یعنی خدا یک آگاهی به او داده باشد که در اثر آن آگاهی، اختیاراً از گناه پرهیز کند. بنابراین از «خیرة الله و مختاره» عصمت و از عصمت هم علم برمی‌آید. این در حالی است که علم و عصمت بالاترین کمالات هستند.
دیگر این که علم با قدرت مساوق و نزدیک است. مساوق یعنی هم‌سیاق؛ نه این‌که علم با قدرت مساوی است؛ بلکه نزدیک به یکدیگرند. کسانی که دارای علم الهی هستند، حتماً دارای قدرت الهی نیز هستند. در حالی‌که علم‌های بشری قدرت‌آور نیستند. پس از «خیرة الله و مختاره» بر می‌آید که این‌ها دارای کمالات الهی هستند و از جمله کمالات الهی عصمت است؛ لذا وقتی که عصمت باشد باید علم هم باشد. علم هم که باشد باید در کنارش قدرت باشد و برترین نعمت‌هایی که خداوند متعال برای برگزیدگان خود قرار داده، همین علم و قدرت است. علم و قدرت جزو ابزارهای برتر انبیا و ائمه علیهم السلام است. لذا آن بزرگواران از تمام جهات برگزیده و برتر هستند و می‌توانند الگو و شاخص تمام عیاری برای خلق و هدایت آن‌ها باشند.

عبارت یازدهم:

« ألَا إنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِیط بکل فهم »
« بدانید او وارث تمامی علم است و به تمامی فهم و ادراک احاطه دارد »
اگر کسی بخواهد مدیرِ گروهی باشد، می‌بایست امتیازاتی را داشته باشد. اولین امتیازها بعد از حیات و زندگی، دو امتیازِ علم و قدرت است که از فضایل و کمالات انسانی می باشند . بشر از ابتدای آفرینش تاکنون هیچ وقت در علم و قدرت بصورت اجتماعی، ایستایی نداشته است و همیشه در حال پویایی بوده تا علم و قدرتش را بیشتر کند. اکتساب علم و قدرت برای انسان فطری است، یعنی انسان به طور فطری به دنبال علم و قدرت است. پیامبران و ائمه علیهم السلام که انسان‌های برتر هستند؛ علم و قدرت جزء برترین فضائلشان است، به‌طوری که به این دو صفت بیشتر از صفات دیگرشان اهمیت داده‌اند. پیامبر اکرم (ص) در خطبه ی غدیر راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:
« وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً » [42]
« هیچ علمی وجود ندارد مگر آن‌که آن را به علی یاد داده‌ام »
یا می‌فرمایند:
« النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فِیَّ مَسْلُوکٌ ثُمَّ فِی عَلِی » [43]
یا در ابتدای قسمت ششم می‌فرمایند:
« آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ » [44]
خداوند متعال نیز می فرماید:
« وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبین » [45]
« و هر چیزی که ما داشتیم در امام مبین احصا کردیم » (که امام مبین را حضرت علی علیه السلام می‌دانند).
تعبیر نور ، علم ، فکر ، عقل و تعبیرات دیگر در قرآن کریم جزو پر کاربردترین الفاظ در قرآن است. خداوند در قرآن می‌فرماید:
« اللهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أنَّ اللهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ وَ أنَّ اللهَ قَدْ أحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً » [46]
« خداوند آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها، زمین را خلق فرمود و امر نافذ خود را بین هفت آسمان و زمین نازل کرد تا بدانید که خدا به هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور آگاهست. »
یعنی هدف آفرینش «دانستن» است. در هیچ مکتبی از مکاتب علمی، دانشگاهی، سیاسی و مکاتب دینی، غیر از اسلام، به علم اهمیت نداده است. در عبارت «لتعلموا» لام، لام نتیجه است؛ یعنی هفت آسمان را خلق کرده برای این‌که بدانید.
این عبارت از شاهکارهای قرآن کریم است که هدف از آفرینش را علم معرفی کرده است و در آیه ی 56 سوره ی ذاریات فرموده:
« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إلاَّ لِیَعْبُدُون »
« ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای این‌که من را عبادت کنند »
یعنی هدف آفرینش عبادت است. می‌دانیم که در قرآن پارادوکس و تناقض نیست. پس بایستی یک نسبتی بین عبودیت و علم باشد؛ زیرا در یک آیه هدف خلقت، علم آمده و جای دیگر عبودیت. لذا می بایست تناسب و اتحادی بین علم و عبودیت باشد. در آیه 282 بقره می‌‌فرماید:
« وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله »
« تقوا پیشه کنید، خدا شما را آموزش می‌دهد »
یعنی تقوی مقدمه ی علم است. یا در روایات است که:
« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء » [47]
علم نوری است که خداوند در قلب عده‌ای از بندگان قرار می‌دهد.
در این‌جا علم و عبودیت بر هم منطبق می‌شوند؛ زیرا مصداق آن، بندگان کامل هستند. بندگان کامل ضمن این‌که عبد هستند، عالم نیز می‌باشند. لذا در آیه ی 28 سوره ی فاطر می‌فرماید:
« إنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء »
« از میان بندگان، علماء از خدا می‌ترسند »
پس از میان بندگان کسانی که دارای دانش هستند، خداترس بوده و خداترسی از ویژگی های بندگی است. پس نسبتی میان بندگی و علم وجود دارد.
نکته‌ی دیگر اینکه دانش بشری که در اصطلاح فلسفه، دانش حصولی به آن می‌گویند، دانش عکس‌برداری از دنیای بیرون است. در دانش الهی پیامبران، علم و قدرت با هم مساوق اند (یعنی هم سیاق‌اند) و نمی‌گویم مساوی هستند؛ یعنی در مورد انبیاء و اوصیاء باید گفت جایی که علم باشد، حتماً قدرت نیز هست و جایی که قدرت باشد، حتماً علم نیز هست. مثل داستان آصف بن برخیا که توانست تخت ملکه سبا را از دور دست ها بیاورد در حالی که هنوز سلیمان پلک نزده بود، و این قدرت نتیجه ی‌ قسمتی از علم بود. اما ائمه معصومین ما علیهم السلام که علم تمام کتاب را می دانند قطعاً قدرتشان برتر از آصف ابن برخیا می باشد. [48]
حال به عبارت «أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلْم‏» بر‌می‌گردیم که یعنی امام زمان (عج) وارث تمامی دانش های آفرینش، شامل علم آدم ابوالبشر علیه السلام تا خاتم الانبیاء (ص) و علم امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام و تمامی علم علما و دانشمندان هستند. در طول تاریخ هرکسی هر دانشی دارد، آن دانش نزد امام زمان (عج) است. لذا در روایات آمده که مواریث انبیا مثل عصای حضرت موسی علیه السلام نزد امام زمان (عج) است. [49] پس این که مواریث همه‌ی انبیاء در نزد امام زمان (عج) است، تجسّم و تبلور این مسأله است که تمام علوم و دانش های انبیاء و گذشتگان نزد آن حضرت است.
«و المحیط بکل فهم» یعنی هرچه ما می‌فهمیم و درک می‌کنیم، امام زمان (عج) هم آن را می‌فهمد و درک می‌کند. در مورد خداوند داریم:
« لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ» [50]
« دیدگان او را درک نمی کنند در حالی که اوست که دیدگان را درک می‌کند.»
و امام زمان (عج) نیز مسلط بر دیدن‌ها و شنیدن‌ها و همه‌ ی حواس ما می باشند. لذا حضرت می‌توانند با تسلطی که بر ادراکات دارند، ادراکات ما را کنترل کنند، از کار بیندازند و یا تقویت کنند. لذا اگر اراده ی ایشان تعلق بگیرد، ادراکات ما قوی‌تر می‌شود.

عبارت دوازدهم:

« أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ‏ و المشید لامر آیاته »
« بدانید او از جانب خدایش خبر می‌دهد و محکم‌کننده آیات او است »
«تشیید» یعنی محکم کردن و عبارت فوق یعنی کار آیات خدا را محکم می‌کند. با این بیان که، آیات خدا دو نوع است: آیات تکوینی و آیات تدوینی. آیات تدوینی یعنی نوشتاری مثل قرآن و حدیث و آیات تکوینی؛ یعنی موجودات عینی که خداوند متعال در آفرینش خلق کرده است.
آیات تکوینی ـ نسبت به انسان ـ نیز تقسیم می‌شود به: آیات انفسی و آیات آفاقی، یعنی به آیات درونی و بیرونی. خداوند در قرآن می‌فرماید:
« سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الأفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ » [51]
« نشان می‌دهیم به آن‌ها، آیات خود را در افق‌ها و درنفس‌هایشان (یا درون و جانشان) »
و این یعنی اینکه ما در افق ها و جان‌هایشان آیاتی داریم. لذا امام زمان (عج) هم محکم‌کننده ی آیات تدوینی و هم محکم کننده ی آیات تکوینی هستند. شاهد ما برای محکم کنندگی آیات تدوینی ایشان آن است که در زیات آل یاسین می‌خوانیم: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه»؛ «سلام بر تو ای تلاوت‌کننده ی کتاب خدا و ترجمه‌کننده ی آن». یعنی تو ترجمه و تفسیرکننده ی کتاب خدا هستی. مترجم بودن امام زمان (عج) برای آیات خدا به دو مقوله ی ترجمه ی قولی و فعلی تقسیم می‌شود؛ یعنی امام آیات قرآن را قولاً و فعلاً ترجمه می‌کند. قولاً، مانند پیامبر اکرم (ص) که در خطابه ی غدیر، 100 آیه را ترجمه و تفسیر فرمودند (که حدود 80 آیه از جملات آیات و حدود 20 آیه را در حد اشاره تفسیر نمودند.) از طرف دیگر امام زمان (عج) مفسر و مؤَوِّل آیات بوده و عملاً نیز مترجم آیات هستند؛ مثل آیاتی که راجع به تقوی، صلاح، دانش ، بینش و توحید است، همه را در نفس و اعمال خود پیاده می‌فرمایند. از طرفی این عبارت از زیارت آل یاسین به حدیث ثقلین نیز اشاره دارد آنجا که پیامبر (ص) می‌فرماید:
« إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و لن یفترقا حتى یردا علی الحوض » [52]
عترت مقوِّم قرآن است. در خطابه ی غدیر نیز آمده است:
« فَکُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَه » [53]
« هرکدام از این‌ها (قرآن و عترت) از همراه خود خبر می‌دهد و موافق با اوست».
پس «والمشید لامر آیاته» یعنی حقانیت آیات را با ترجمه ی قولی و فعلی تثبیت می‌کند. لذا وجود و سکون و زندگی و فریاد و قیام و قعود و گفتارشان ترجمه ی قرآن است. یکی از شاهکارهای زیات آل یاسین این قسمت است:
« السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقرأ و تبین، السلام علیک حین تصلی و تقنت »
اگر ما به زمان‌های نماز و قنوت و حمد و استغفار و الله اکبر و گفتن لا اله الا الله و قیام و قعود امام زمان (عج) سلام می‌کنیم معنایش این است که تمام این لحظات، لحظات ارزشمندی هستند. به خاطر ارزش دو چیز، یکی خود امام زمان (عج) و یکی کاری که امام زمان (عج) انجام می‌دهند. اگر این کار حضرت، عین حق و حقانیت نباشد، سلام به آن بی معنا خواهد بود؛ ولی چون سلام می‌کنیم معنایش این است که فعل حضرت عصمت داشته و از هر خطا و اشتباه و ترک اولایی مبرا است و همه ی آن اعمال زیر نظر خداوند و با تأیید ایشان انجام می شود.
در بیان محکم‌کنندگی آیات الاهی توسط امام زمان (عج) باید گفت که مثلاً وقتی ما دو قطعه چوب را کنار هم می گذاریم؛ آنها محکم و تشیید می شوند و این چنین است وجود امام زمان (عج) که وقتی کنار آیات قرآن قرار می گیرند به آنها معنا و استحکام می بخشد و اسرار نهان آن را آشکار خواهد نمود. به عبارت دیگر کتاب تدوین مشتمل بر امام ناطق (ائمه معصومین از امام علی تا امام زمان علیهم السلام) و امام صامت (قرآن کریم) است. از طرف دیگر حق ـ که خودِ امام زمان (عج) است ـ ، قرآن می باشد و قرآن نیز با حق است؛ لذا وقتی این دو حق با هم آمیختند، آنگاه محکم می شوند. لذا وقتی می‌گوییم «والمشید لامر آیاته» یعنی یک یک آیات قرآن را امام زمان (عج) محکم و حقانیتش را بیان می‌کند و چون امام زمان (عج) در قول و عمل خود آیات کریمه ی قرآن را تشیید می‌فرمایند، لذا ما با دیدن هر آیه ای از قرآن وجود امام زمان (عج) را درخواهیم یافت و او را تجسم می کنیم؛ زیرا که ایشان (عج) مصداق اتم و اکمل قولی و عملی آیات قرآن می باشند. همچنین طبق این آیه در قرآن کریم: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ » [54] که مماس حقیقی قرآن کریم، پاک شدگانند، امام زمان (عج) از جمله پاک شدگان است؛ یعنی این که حقیقت قرآن با حقیقت امام زمان (عج) با هم مماس هستند.

عبارت سیزدهم:

« أَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ السَّدِیدُ »
« بدانید او رشد یافته و استوار است »
«رشید»، صفت مشبه از ریشه «رشد» به معنی اسم مفعول یعنی «رشد کرده» است و «رشد» یعنی روشن، پیشرفته و بالیده. رشد در مقابل «غیّ» است. در قرآن هم آمده که: « قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ » [55]؛ « راه روشن از گمراهی روشن و بیان و واضح شد.» واژه «سدید» هم به معنی استوار است.
وقتی می‌فرماید: «أَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ» یعنی آگاه باشید که حتماً امام زمان (عج) رشد یافته و راه ‌هدایتش را پیدا کرده است و در صراط مستقیم است.
نکته دیگر اینکه « اَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ » عبارت دیگری است از:
« أَنَا صِرَاطُ اللهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون » [56]
این عبارت از طرف پیامبر اکرم (ص) عصمت امام زمان (عج) و روشنی راه ایشان را تضمین می‌کند. اما همه ی امامان علیهم السلام معصوم اند؛ ولی به چه دلیلی درباره ی این امام بیشتر تأکید فرمودند؟ در جواب می گوییم که این تأکید به خاطر این است که امام زمان (عج) مسئولیت مهم و بسیار بزرگی دارد که آن تشکیل حکومت جهانی و تأیید و تثبیت آن است. لذا کار هر قدر بزرگ تر باشد، احتمال خطای آن نیز بیشتر است و چون برنامه ی آن حضرت یک برنامه ی استثنایی است که هیچ کدام از پیامبران الهی علیهم السلام و حتی معصومین علیهم السلام برای اجرای آن برنامه مکلّف نشده اند، لذا پیامبر (ص) می‌فرمایند: «أَلَا إِنَّهُ الرَّشِید» تا احتمال وارد شدن هر گونه نقصی در کار آن بزرگوار (عج) منتفی شود.
از لغت رشید دو مطلب دیگر نیز استنباط می شود. یکی صحیح بودن و دیگری در حال رشد بودن. لذا «الرشید» یعنی اینکه امام زمان (عج) غیر از این که در حال رشد و تکامل می باشد، در راه مستقیم نیز قرار دارد.
اما درباره واژه «سدید» باید گفت که: «أَلَا إِنَّهُ السَّدِید» یعنی در کار خودش محکم است، کوتاه نمی‌آید، سست نیست و تحت تأثیر ملامت کسی قرار نمی‌گیرد. یکی از صفاتی که امام زمان (عج) دارند این است که ترجمان آن، همان جمله ای است که پیغمبر (ص) راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «ولَا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَة لَائِم‏» [57] « او کسی است که ملامتِ ملامت‌کننده ای در راه خدا دستخوش تغییرش نمی‌کند» و این مسئله مهم به خاطر این است که آن حضرت هم تکامل دارد و هم محکم است. آیه ی « إنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ ألاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ » [58] نشان می‌دهد که راه دین و تدین راه استقامت است و سران دین که پیامبران اند همیشه در ناراحتی و اذیت و آزار بودند؛ ولی پیوسته در مقابل آن سختی ها مقاومت می کردند.
ادامه دارد…


پی نوشت ها:
[39]. کلینی، الکافی،1/ 483؛ مجلسی، بحار الانوار،48/ 94.
[40]. فتال نیشابوری، روضة الواعظین،1/ 95؛ طبرسی، الاحتجاج،1/ 62؛ حلی، العدد القویة،177؛ ابن طاووس، التحصین،586. از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
[41]. ذاریات/ 56.
[42]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 208.
[43]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 211.
[44]. همان.
[45]. یس/ 12.
[46]. طلاق/ 12.
[47]. مصباح الشریعة،16.
[48]. کلینی، الکافی،1/ 229 :«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ».
[49]. مجلسی، بحار الانوار،26/ 248؛ دیلمی، ارشاد القلوب،2/ 418؛ صفار، بصائر الدرجات،62. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُول … نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاء.
[50]. انعام/ 103.
[51]. فصلت/ 53.
[52]. صدوق، عیون اخبار الرضا،2/ 62.
[53]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 208.
[54]. واقعه/ 79.
[55]. بقره/ 256.
[56]. فتال نیشابوری، روضة الواعظین،1/ 95؛ طبرسی، الاحتجاج،1/ 62؛ حلی، العدد القویة،177؛ ابن طاووس، التحصین،586؛ از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
[57]. ابن طاووس، إقبال الأعمال،296.
[58]. فصلت/ 30.

 

موضوعات: مناسبت ها
 [ 04:18:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مهدویت و خطبه غدیر(3) ...

عبارت ششم:

« ألَا إِنَّهُ مُدْرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِیَاءِ الله‏ »
« آگاه باشید او، به دست آورنده ی خون همه‌ی دوستان خداست »
«مُدرِک» در لغت به معنای درک کننده است؛ ولی در این عبارت بهتر است به معنای «خون‌خواه» بگیریم و خون‌خواه یعنی «ولیّ دم»؛ این عبارت امام زمان (عج) را ولی دم اولیای الاهی معرفی می‌کند.
واژه ی «ثار» چند معنا دارد: یکی به معنای انقلاب و برانگیختن است که اصل معنای لغتی آن نیز همین است. معنای دوم «خون» است؛ چون خون برانگیخته می‌شود و برمی‌انگیزاند. در زیارت عاشورا داریم که: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». این جا هم هر دو معنا هست که یک معنای آن، این است که تو خون خدا هستی. یعنی آنقدر خونت در راه خدا ریخته شده که اگر قرار بود خدا، خون داشته باشد، خون تو (امام حسین علیه السلام) خون خدا بود و یا آن‌قدر خون تو به خون خدا پیوند خورده است که ثارالله هستی. معنای دیگرش این است که تو کسی هستی که خدا خون‌خواه و ولی دم تو است. اما در عبارت «ألَا إنَّهُ مُدْرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِیَاءِ الله‏»، ثار به معنای خون است نه خون‌خواه؛ چون قبل از ثار «کُلّ» آمده است؛ یعنی او ولی دم همه خون‌های اولیا و دوستان خداست.
از طرفی به کار رفتن کلمه ی «کل» نشان دهنده ی این است که ایشان خون‌خواه خون های تمام اولیای الاهی از ابتدای تاریخ تا انتهای آن است. اما در این‌جا این سؤال مطرح است که ایشان از چه کسی می‌خواهد خون‌خواهی کند؟ مگر نه این است که تمام آن قاتلان از دنیا رفته‌اند؟
در پاسخ به این سؤال می گوییم که در برخی از روایات داریم که ایشان وقتی ظهور می کنند، بعضی از قاتلان انبیاء و ائمه علیهم السلام را زنده می کنند و انتقام خون آنها را خواهد گرفت. [22] از طرف دیگر در قرآن آیه ای وجود دارد که نشان می دهد خداوند به ولی دم و خون خواه، قدرت و اختیاراتی را داده است:
« وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورا » [23]
سلطنت و قدرت ولی دم می‌تواند یا با قصاص باشد یا با دیه باشد و یا اصلاً ببخشد و از آن‌جایی که اصل قصاص فطری است (یعنی ولی دم تا خون‌خواهی از قاتل نکرده باشد آرام و قرار ندارد) در تمام اقوام ـ از قرون کهن تا به حال ـ وجود داشته است. در حکومت حقه ی امام عصر (عج) که موعود و منتظَر همه ادیان الهی است، مسائل فطری به‌عنوان مکمل مسائل حکومتی هستند. لذا در زمان امام عصر (عج) همه ی ادیان و همه ی گروه ها ـ حتی گروه های ماتریالیستی و لائیک براساس ویژگی ها و فطرت انسانی شان ـ منتظر حکومت عادله یا مدینه فاضله هستند و در این حکومت همه چیز باید سر جای خودش باشد؛ زیرا عدل یعنی (وضع کل شی فی موضعه) یا ( اعطاء کل شی حقه)، عدل یعنی هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و یا این‌که به هر صاحب حقی حقش را بدهیم.
در روایت داریم که «انه کان منصورا» امام زمان (عج) است [24] و یکی از القاب آن حضرت است. منصور به این دلیل از القاب آن حضرت است که در خون‌خواهی از قاتلان اولیاء‌الله، [25] از طرف فرشتگان یاری شده و تأیید می‌شود. لذا امام زمان (عج) دارای این اختیار است که در مقابل قاتلین اولیای الاهی قانون قصاص، دیه، یا عفو و بخشش را جاری سازد.

عبارت هفتم:

« أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللهِ »
« آگاه باشید که او یاور دین خداست »
این عبارت در واقع تکمیل‌کننده ی عبارت «ألَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین» است. در این عبارت مراد از دین خدا «اسلام» است که پیامبر (ص) در همین خطبه ی غدیر به این موضوع اشاره کرده است: « إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ » [26]
ما می دانیم که تمام انبیاء و ائمه علیهم السلام، یار دین خدا و یاری دهنده آن هستند ولی معلوم می‌شود ذکر این خصوصیت برای امام زمان (عج) به گونه ای است که با دیگران فرق دارد و فرقش این است که نصرت واقعی دین خدا وقتی است که کلیه ی آثار شرک از دنیا برداشته شده و دین خدا بر تمامی زمین گسترده شود و آیات خدا تحقق یابد:
« هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ.» [27]
و روایات متعددی داریم که مصداق این آیات، قائم آل محمد، امام زمان (عج) است. با توجه به عبارت «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین»، عبارت «أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ الله» به این معناست که امام زمان (عج) تمام اسلام را در جهان پیاده می‌کند و دین خدا را در تمامی گستره ی زمین با ابلاغ و اجرا یاری می‌کند؛ لذا امام زمان (عج) هم وظیفه ی ابلاغ و هم وظیفه ی اجرا دارند.
یکی از ویژگی های قابل ذکر یاران امام زمان (عج) این است که آنان باید در دوران غیبت، دین خدا را هم قولاً و هم عملاً یاری کنند و تمام تلاش خود را به کار بندند تا با یاری دین خدا زمینه ی ظهور آن حضرت را فراهم آورند.

عبارت هشتم:

« أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِیق ‏»
« بدانید او از دریایی عمیق بهره می گیرد »
«بحر عمیق» یعنی دریای ژرف و «غرفه» یعنی پیمانه. اتاق را هم غرفه می‌گویند؛ زیرا به ‌معنای جایی محدود است. «غرّاف» صیغه مبالغه است؛ یعنی بسیار پیمانه برمی‌دارد؛ به این معنا که متصل به دریای ژرف است.
در اصطلاح روایات و ادبیات عرب و غیرعرب، دریا به معنی دانش است. البته دریا را بعد از دانش به رحمت و عطوفت نیز تشبیه می‌کنند؛ مثلاً می‌گویند: دریای عطوفت، دریای رحمت، دریای فضل، دریای جود، دریای عدل و… . ولی اصل دریا که آب زلال است به معنای علم و دانش به‌کار رفته است. در قرآن هم به این معنا اشاره شده است که آب را به معنای علم و دانش ائمه علیهم السلام گرفته اند: [28] « فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ » [29] یعنی چه کسی آب گوارا برایتان خواهد آورد؟ لذا «إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِیق» یعنی امام زمان (عج) در کنار دریای رحمت، دریای دانش و دریای رأفت و عطوفت الهی قرار گرفته است و همه ی این‌ها پایان‌ناپذیر است؛ زیرا به دریای لایزال الهی متصل است. از طرفی وظیفه ی ما نیز این است که به آن دریا و سرچشمه متصل باشیم. در قرآن کریم خداوند می‌فرماید:
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون » ‏[30]
امام باقر علیه السلام در ذیل این آیه می‌فرمایند: «و رابطوا إمامکم المنتظر» [31] این یعنی ارتباط ما با امام زمان (عج) باید یک ارتباط دوطرفه باشد و از خداوند بخواهیم که رفاقت و ارتباط ما را با آن حضرت از طریق ترک گناهان بیشتر نماید و در ارتباط بیشتر با ایشان است که انسان مسلمان زندگی می‌کند، می میرد و محشور می‌شود. این‌که گفته‌اند روح همه ی عبادات و اعمال، وجود امام زمان (عج) است، یا « بالإمام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی‏ء و الصدقات و إمضاء الحدود و الأحکام…» [32] به‌خاطر این است که اگر این ارتباط نباشد روح عبادت در انسان از بین می‌رود.
لذا «أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِیق»‏ یعنی امام زمان (عج) از بحر عمیق غرفه برمی‌دارد و پیمانه پیمانه از آن استفاده می‌کند. همان‌طور که گفتیم غرّاف، صیغه مبالغه است؛ به این معنا که امام زمان (عج) وقتی حکومت جهانی را تشکیل می‌دهد، یک دستش در دریای عمیق و یک دستش در اجرای قوانین در جهان است و این نشان می‌دهد که آن حضرت به دریای ژرف نامتناهی وصل است. دارایی و سرمایه ی وسیع دنیوی و اخروی را در اختیار دارد. البته به این معنا نیست که امام زمان (عج) علمش از پیغمبر بیشتر است؛ بلکه یعنی پیغمبر علومی داشته که نمی‌توانسته است در آن زمان ابراز کند و امام زمان (عج) آن‌ها را ابراز می‌کند. در تأیید این مطلب روایتی از امام صادق علیه السلام وجود دارد که می‌فرمایند:
«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً» [33]
« همه ی علم و دانش بیست و هفت حرف (باب) است پس همه ی آن‌هایی که از آدم تا خاتم و از خاتم تا امام زمان علیهم السلام آورده‌اند دو حرف است که وقتی امام زمان (عج) ظهور می‌کند، آن بیست و پنج حرف دیگر را خارج می‌کند و با ضمیمه کردن آن دو حرف ـ که تا قبل از ظهور خارج شده بود ـ آن بیست و هفت حرف را در بین مردم منتشر می‌کند.»
البته این علوم غیر از علوم ظاهری است که منظور اصلی از علم، علم خداشناسی و توجه به خدا و مبادی و مبدأ و معاد جهان است.

عبارت نهم:

« أَلا إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ »
«آگاه باشید! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی‌ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.»
در برخی از نسخه‌ها به‌جای «یسم» واژه ی «قسیم» [34] آمده است. واژه ی «یسم» از ریشه (وسم ، یسم ، وسماً) است و به‌معنای علامت و نشانه‌گذاری است. از طرف دیگر ضمیر «هاء» در «بفضله» و «بجهله» به همان افراد «ذی فضل» و «ذی جهل» برمی گردد و امام زمان (عج) است که به هر دو قسم از گروه‌های فاضل و جاهل اعطا می‌کند.
در بیان معنای این عبارت در ابتدا به شرح واژه های «قسیم» در یک نسخه و «یسم» در نسخه دیگر می‌پردازیم. به این ترتیب که درست است که این دو واژه با هم به لحاظ ظاهری و حتی معنای اصلی با هم فرق می‌کنند، ولی طبق قاعده ی اشتقاق در زبان عربی که می‌گوید: «اگر در دو واژه دو حرف از حروف اصلی آن‌ها مثل هم باشند، آن دو کلمه قطعاً دارای اشتراک معنایی هستند.» در مورد این دو کلمه هم این قاعده جاری می‌شود؛ یعنی چون در حروف «سین» و «میم» با هم مشترک اند، قطعاً دارای معنای مشترکی در باطن معنایشان با هم هستند و آن معنا «قطع و بریدگی» است. لذا در هر صورت امام زمان (عج) در زمان ظهور خود، به انسان‌های فاضل، به اندازه ی ارزش آن‌ها و به انسان‌های جاهل به قدر خودِ آن‌ها اعطاء می کند.
در بیان عبارت «یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ» باید گفت که این عبارت خیلی شبیه به این آیه از قرآن است که می‌فرماید: « وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَه» [35] « به هر صاحب فضیلتى، به مقدار فضیلتش ببخشد.» از این‌جا می‌توان دریافت که مراد از افراد «ذی فضل» و در مقابل آ‌نها «ذی جهل» چه کسانی هستند. علامه طباطبایی (ره) در این قسمت نکات قابل توجهی را بیان می کند که خلاصه اش به قرار زیر است:
«مراد از «ذی فضل» در این آیه ی شریفه کسانی هستند که صفات و اعمالى بهتر و بیشتر از دیگران دارند … نکته ی دیگر اعتناء به فضل هر صاحب فضل است … و خلاصه ی کلام این است که هر کسى را در جایى که لایق آن است قرار مى‏دهد، نه اینکه فاضل و مفضول در دیندارى را، به یک چوب براند، و خصوصیات افراد را نادیده بگیرد و بر روى درجات و منازلى که اعمال و مساعى اجتماعى دارند، خط بطلان بکشد، و چنان نیست که در آن سراى، حال افراد زحمتکشِ با نشاط و افراد تنبل و کسل یکسان باشد.» [36]
لذا با توجه به این توضیحات بیان می‌داریم که در روایات فراوانی در ذیل این آیه داریم که آن کسی که فضل هر صاحب فضلی را اعطا می کند، علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ مثل این روایت:
«عَنْ أبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ علیه السلام» [37]
لذا اگر امام علی علیه السلام اعطا کننده ی فضل است، پس امام زمان (عج) را که پیامبر (ص) این گونه معرفی کرده، اعطا کننده ی فضل خواهد بود و این فضل را با توجه به درجه ی اتصاف افراد به صفات حسنه اعطا می کند و آنها را در جایگاه مخصوص خود که در شأنشان است، قرار می دهد و نیز به افرادی که در درجه ی پایین تری از فضائل اخلاقی و علوم دینی باشند ـ و خطاب به جهّال شده اند ـ به اندازه ی خودشان اعطا می کند.
نکته ی دیگر این که شاید طبق قرینه لفظیه کلام، احتمالاً آن اعطا شده، همان علومی باشد که در زمان ظهور ایشان به اتمام و اکمال می رسد. اما سؤال این است که چرا به همه به طور یکسان اعطا نمی شود؟ که در جواب باید گفت: درک و فهم افراد با هم گوناگون است و لذا پیامبر (ص) افراد با درک و فهم پایین را خطاب به جاهل نموده است و افراد با درک و فهم بالا را با عنوان فضلاء یاد کرده است و این ها هستند که اهل علم اند؛ زیرا علم است که مایه ی فضیلت می باشد؛ لذا «ذی فضل» یعنی «ذی علم» و در روایات گوناگونی علم و فضیلت را کنار هم و در ردیف همدیگر قرارا داده اند، مثل آنچه که از امام علی علیه السلام آمده است: «غآیه الفضائل العلم» و «رأس الفضائل العلم‏» [38]، که امام زمان علیه السلام قطعاً از علومی که در دست اوست و مالک اصلی آنهاست، به طالبان آن بیشتر اعطا خواهد نمود.
ادامه دارد…

پی نوشت ها:
[15]. نعمانی،285. عن معمر بن خلاد قال ذکر القائم عند أبی الحسن الرضا علیه السلام فقال؛ «أنتم الیوم أرخى بالا منکم یومئذ قالوا و کیف قال لو قد خرج قائمنا لم یکن إلا العلق و العرق و النوم على السروج و ما لباس القائم إلا الغلیظ و ما طعامه إلا الجشب.» (که به همین مضمون است).
[16]. مجلسی، بحار الانوار،52/ 1: «أَنَا الْمَهْدِیُّ أَنَا قَائِمُ الزَّمَانِ أَنَا الَّذِی أَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»
[17]. رعد/ 31.
[18]. مجلسی، بحار الانوار،52/ 340؛ عیاشی، تفسیر،1/ 183.
[19]. انبیاء/ 105.
[20]. رعد/ 31.
[21]. قصص/ 5.
[22]. مجلسی، بحار الانوار،53/ 12. عن الصادق علیه السلام … فَیَقُولُ النَّاسُ یَا مَهْدِیَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا هَاهُنَا غَیْرُهُمَا إِنَّهُمَا دُفِنَا مَعَهُ لِأَنَّهُمَا خَلِیفَتَا رَسُولِ اللهِ وَ أَبَوَا زَوْجَتَیْهِ فَیَقُولُ لِلْخَلْقِ بَعْدَ ثَلَاثٍ أَخْرِجُوهُمَا مِنْ قَبْرَیْهِمَا فَیُخْرَجَانِ غَضَّیْنِ طَرِیَّیْنِ لَمْ یَتَغَیَّرْ خَلْقُهُمَا وَ لَمْ یَشْحُبْ لَوْنُهُمَا … .
[23]. اسراء/ 33.
[24]. مجلسی، بحار الانوار،51/ 30؛ کوفی، تفسیرفرات ‏الکوفی، 240. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً قَالَ الْحُسَیْنُ فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قَالَ سَمَّى اللهُ الْمَهْدِیَّ الْمَنْصُورَ کَمَا سُمِّیَ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ [مَحْمُوداً] و محمود وَ کَمَا سُمِّیَ عِیسَى الْمَسِیحَ.»
[25]. قمی، کامل‏الزیارات،63؛ عیاشی،تفسیر عیاشی،2/ 290 با اختلافی اندک: فی قوله تعالى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً قال ذلک قائم آل محمد یخرج فیقتل بدم الحسین علیه السلام فلو قتل أهل الأرض لم یکن مسرفا و قوله فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ لم یکن لیصنع شیئا یکون سرفا ثم قال أبو عبد الله علیه السلام یقتل و الله ذراری قتلة الحسین علیه السلام بفعال آبائها.
[26]. آل عمران/ 19.
[27]. توبه/ 33؛ صف/9 ؛ فتح/ 28.
[28]. مجلسی، بحار الانوار،51 / 50؛ همان/24، 100. سُئِلَ الرِّضَا صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ((قُلْ أرَأیْتُمْ إِنْ أصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ)) فَقَالَ علیه السلام: مَاؤُکُمْ أبْوَابُکُمُ الأئِمَّةُ وَ الأئِمَّةُ أبْوَابُ اللهِ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ یَعْنِی یَأْتِیکُمْ بِعِلْمِ الْإِمَامِ.
[29]. ملک/30.
[30]. آل عمران/200.
[31]. نعمانی، الغیبة، 26 و 199؛ استرآبادی، تأویل الأیات الظاهرة،133.
[32]. طبرسی، الاحتجاج،2/ 434.
[33]. مجلسی، بحار الانوار،52/ 336؛ نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة،201.
[34]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 213.
[35]. هود/ 3.
[36] . طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن،10/ 143.
[37]. ابن شهرآشوب، المناقب،3/ 98؛ حسکانی، شواهد التنزیل،1/ 355.
[38]. آمُدی، غرر الحکم،41، ح 15 و ح 16.

 

 

موضوعات: مناسبت ها
 [ 04:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مهدویت و خطبه غدیر(2) ...

باور داشت مهدویت در خطبه غدیر
عبارت پنجم:
« أَلَا إِنَّهُ غالب کُلِّ قَبِیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْک‏ و هادیها »
« آگاه باشید که او غلبه کننده بر تمامی قبیله ها‌‌ی اهل شرک و هدایت کننده‌ی آنهاست »
در این عبارت دو نکته، مهم و قابل توجه به نظر می‌رسند: یکی این‌که در این عبارت دو ویژگی متناقض را در امام زمان (عج) معرفی می‌کند که یکی از آن‌ها غالب بودن و دیگری هادی بودن برای دسته مغلوب است. باید توجه داشت که بسیاری از افراد غالب و پیروز، ویژگی هادی بودن را ندارند؛ یعنی خیلی از افراد نمی‌توانند همه ی صفات متضاد و متناقض را با هم و در آنِ واحد در وجودشان داشته باشند، ولی ائمه علیهم السلام دارای این نوع ویژگی‌ها هستند. مثلاً امام علی علیه السلام هم یک جنگ‌جوی شجاعِ به تمام معناست و هم وقتی بچه یتیمی را می‌بیند، تمام پشتش به لرزه درمی‌آید و گریه می‌کند. امام زمان (عج) هم جامع این دو صفت متضاد است؛ یکی «غالب کُلِّ قَبِیلَة»، و دیگری «هادیها» است. یعنی ضمن این‌که غلبه دارد، ولی با قهر و غلبه آن‌ها را از بین نمی‌برد؛ بلکه هدایت می‌کند. از همین جمله فهمیده می‌شود که وقتی امام زمان (عج) ظهور می کند، تمام وجودش زور و غضب نیست. لذا در برخی از روایات داریم که حضرت در زمان ظهورش جنگ و خون‌ریزی زیادی خواهد داشت. [15] اما از طرف دیگر روایت‌هایی داریم که حضرت ابتدا اتمام حجت می‌کنند؛ مثل آن روایاتی که می‌گویند امام زمان (عج) در لحظه ی آغازین ظهور از جانب کعبه ندا می‌دهد که مردم به‌سوی حق بیایند که محتمل همین مضمون هستند. [16]
در زیارت آل یاسین می‌خوانیم: «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعه» که صفت «واسعه» در مورد ائمه ی دیگر نیست؛ ولی در مورد امام زمان (عج) به کار رفته است و این یعنی رحمتشان فراگیر است و معلوم می شود چیزی که غلبه دارد، رحمت امام زمان (عج) است تا انتقام و از بین بردن مشرکان؛ چون ائمه مُظهِر و مَظهَر تمام‌نمای صفات جمال و جلال خداوند هستند و یکی از صفات جمال خداوند این است: «یا من سبقت رحمتُه غضبَه»؛ یعنی ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. با این بیان که در مورد خداوند اصل بر این است که رحمت کند، ولی به خاطر دوام امواج خروشان رحمت، غضب نیز می‌کند. غضب خداوند به ‌خاطر این است که مزاحمین رحمت را کنار بزند، تا رحمت ادامه پیدا کند. لذا امام زمان (عج) هم می‌آید تا موانع انتشار رحمتش را برچیند و این موانع چیزی جز مشرکان و ملحدان نیستند.
نکته ی بعدی در مورد این عبارت این است که اهل شرک در مقابل اهل توحید قرار گرفته است. توحید و شرک نیز با هم متناقض هستند؛ یعنی انسان‌ها یا مشرک اند یا موحد. البته قابل توجه است که توجه به توحید و خدا‌پرستی و یگانه‌پرستی در فطرت مردم است و مردم از آن موقع که آفریده شده اند، به دنبال تحقق کامل این فطرت در عالمِ بیرون هستند. این موضوع در عالم بشریت فقط به‌ وسیله موعود امم و ادیان، حضرت مهدی علیه السلام انجام شود و این را قرآن نیز وعده داده است:
« وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون » [17]
و اساساً این مسئله، هدفِ آمدنِ امام زمان (عج) است. در روایات داریم که وقتی ایشان ظهور می‌کنند، در تمام نقاط زمین ندای پذیرش اسلام بلند خواهد شد. به عنوان نمونه در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
« “وَلَهُ أسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً” قَالَ: إذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا یَبْقَى أرْضٌ إلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» [18]
و در آیه ی دیگری از قرآن داریم که زمین را بندگان صالح خداوند به ارث می‌برند و صاحب می‌شوند:
« وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون » [19]
و عباد صالح کسانی هستند که موحد و پرچم دار توحید هستند. از طرفی مهم‌ترین ویژگی اصحاب امام زمان (عج) موحد بودن ایشان است.
لذا به این نکته مهم می رسیم که عبارت «الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک» در واقع برگردان و ترجمه ی آیه ی « وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأرْضِ … » [20] یا آیه ی « وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ » [21] است. نکته ی مهم دیگری که از این مقدمات به دست می‌آید این است که دغدغه ی اصلی امام زمان (عج) این است که مردم، موحد و یکتا پرست شوند؛ زیرا اصل و اساس رکن جامعه جهانی، توحید است و تا این مهم تحقق نیابد، نمی توان جامعه اسلامی جهانی را تشکیل داد. لذا ایشان در حین این‌که غالب و پیروز است، مشرکین را نیز به راه راست و یکتاپرستی دعوت می‌کند.

موضوعات: مناسبت ها
[یکشنبه 1395-06-28] [ 05:36:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت