عبارت دهم:
« أَلَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُخْتَارُه »
« بدانید او خیرة الله است، مختار الله است.»
خیرة (مصدر یا صفت مشبه) و مختار (اسم مفعول) هر دو از یک لغت هستند و دارای معنای نزدیک به هم می باشند. لغت «خیر» یعنی بهتر و برتر، و «خیر»، «أخیَر» بوده است که بر اثر کثرت استعمال الف آن افتاده و تبدیل به «خیر» شده است که به معنای «با فضیلت» هم بکار میرود. لذا «ألَا إِنَّهُ خِیَرَةُ اللهِ وَ مُخْتَارُه» یعنی امام زمان (عج) توسط خدا انتخاب شده و بهترین است.
پیشینه ی خلقتی انسان به سه عالم بازمی گردد. عالم نور ، عالم روح ، عالم جسم ؛ یعنی ما دارای سه بُعد در طولِ هم هستیم: بُعد جسمانی ، بُعد روحانی و بُعد نورانی که این سه در طول هم هستند؛ نه در عرض هم. خداوند متعال وجود مقدس ائمه طاهرین علیهم السلام و امام زمان (عج) را از همه ی جهات انتخاب کرده و برگزیده و برتر قرار داده است. امام زمان (عج) خِیَرَة الله است؛ یعنی از جمیع جهات از جانب خدا برگزیده شده است و این یعنی جسم و روح و نور او برگزیده است. در اینباره روایتی نیز وارد شده است:
« أنَّکُمْ صَفْوَةُ اللهِ مِنْ خَلْقِه » [39]
البته باید توجه داشت که بسیاری از این فضیلت ها در وجود ائمه علیهم السلام اکتسابی هستند، یعنی خداوند ائمه علیهم السلام را در یک مرحله ای قرار داده است و درجات بالاتر را خودشان کسب کرده اند.
نکته ی بعدی که قابل توجه می باشد، این است که آیا این ائمه علیهم السلام که برگزیده شدهاند، قابل اقتدا هستند یا نه؟ در پاسخ به این سؤال می گوییم که: یکی از وجوه امامت ائمه علیهم السلام این است که قابل اقتدا، الگو و پیشوا هستند و به همین دلیل خداوند متعال پیغمبران و امامان را از بشر آفریده است. اما چرا از بشر آفریده است؟ به این دلیل که بتوانند برای افراد دیگر الگو باشند. بنابراین، ائمه طاهرین علیهم السلام و از جمله امام زمان (عج) خیرة الله هستند تا دیگران در حد وسع و توان خود با تأسّی به آنان ـ هم در فضیلت های خدادادی و هم در فضایل اکتسابی ـ ضمن کسب فضایل، زندگی ایشان رنگ و بوی آن بزرگواران را بگیرد؛ زیرا آنان «صراط الله المستقیم» و آگاه به راه و راهنماهای خوبی برای تمام بشریت هستند. تا آنجا که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
« أنَا صِرَاطُ اللهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةٌ یَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون » [40]
جهت دیگری که ائمه علیهم السلام خیرة الله و مختارالله هستند این است که ایشان تأمینکننده ی غرض آفرینش اند. به این دلیل که غرض آفرینش عبادت و بندگی خداست: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» [41] اینها چون برترین بندگان خدا هستند، پس تحقق بخش و تأمینکننده ی بندگی خدا هستند. اگر آن بزرگواران نبودند، بندگی خدا کامل نمیشد؛ زیرا در بندگی خدا سرآمدِ تمامِ خلق از آدم تا خاتم هستند.
نکته ی دیگر اینکه وقتی کسی «خیرة الله و مختاره» بود، در این صورت باید «تضمین شده» باشد که مردم بتوانند آنها را الگو قرار دهند؛ پس از «خیرة الله و مختاره» استفاده می شود که ایشان معصوم هستند و از هر گناه و اشتباه و سهو و ترک اولایی مصون هستند؛ از سویی دیگر اگر معصوم اند پس دارای علم الهی نیز هستند؛ چون عصمت و علم الهی لازم و ملزوم یکدیگر و تفکیکناپذیر هستند. اگر کسی بخواهد معصوم باشد، باید علم الهی نیز داشته باشد؛ یعنی خدا یک آگاهی به او داده باشد که در اثر آن آگاهی، اختیاراً از گناه پرهیز کند. بنابراین از «خیرة الله و مختاره» عصمت و از عصمت هم علم برمیآید. این در حالی است که علم و عصمت بالاترین کمالات هستند.
دیگر این که علم با قدرت مساوق و نزدیک است. مساوق یعنی همسیاق؛ نه اینکه علم با قدرت مساوی است؛ بلکه نزدیک به یکدیگرند. کسانی که دارای علم الهی هستند، حتماً دارای قدرت الهی نیز هستند. در حالیکه علمهای بشری قدرتآور نیستند. پس از «خیرة الله و مختاره» بر میآید که اینها دارای کمالات الهی هستند و از جمله کمالات الهی عصمت است؛ لذا وقتی که عصمت باشد باید علم هم باشد. علم هم که باشد باید در کنارش قدرت باشد و برترین نعمتهایی که خداوند متعال برای برگزیدگان خود قرار داده، همین علم و قدرت است. علم و قدرت جزو ابزارهای برتر انبیا و ائمه علیهم السلام است. لذا آن بزرگواران از تمام جهات برگزیده و برتر هستند و میتوانند الگو و شاخص تمام عیاری برای خلق و هدایت آنها باشند.
عبارت یازدهم:
« ألَا إنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِیط بکل فهم »
« بدانید او وارث تمامی علم است و به تمامی فهم و ادراک احاطه دارد »
اگر کسی بخواهد مدیرِ گروهی باشد، میبایست امتیازاتی را داشته باشد. اولین امتیازها بعد از حیات و زندگی، دو امتیازِ علم و قدرت است که از فضایل و کمالات انسانی می باشند . بشر از ابتدای آفرینش تاکنون هیچ وقت در علم و قدرت بصورت اجتماعی، ایستایی نداشته است و همیشه در حال پویایی بوده تا علم و قدرتش را بیشتر کند. اکتساب علم و قدرت برای انسان فطری است، یعنی انسان به طور فطری به دنبال علم و قدرت است. پیامبران و ائمه علیهم السلام که انسانهای برتر هستند؛ علم و قدرت جزء برترین فضائلشان است، بهطوری که به این دو صفت بیشتر از صفات دیگرشان اهمیت دادهاند. پیامبر اکرم (ص) در خطبه ی غدیر راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
« وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً » [42]
« هیچ علمی وجود ندارد مگر آنکه آن را به علی یاد دادهام »
یا میفرمایند:
« النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فِیَّ مَسْلُوکٌ ثُمَّ فِی عَلِی » [43]
یا در ابتدای قسمت ششم میفرمایند:
« آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ » [44]
خداوند متعال نیز می فرماید:
« وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبین » [45]
« و هر چیزی که ما داشتیم در امام مبین احصا کردیم » (که امام مبین را حضرت علی علیه السلام میدانند).
تعبیر نور ، علم ، فکر ، عقل و تعبیرات دیگر در قرآن کریم جزو پر کاربردترین الفاظ در قرآن است. خداوند در قرآن میفرماید:
« اللهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ أنَّ اللهَ قَدْ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً » [46]
« خداوند آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمانها، زمین را خلق فرمود و امر نافذ خود را بین هفت آسمان و زمین نازل کرد تا بدانید که خدا به هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور آگاهست. »
یعنی هدف آفرینش «دانستن» است. در هیچ مکتبی از مکاتب علمی، دانشگاهی، سیاسی و مکاتب دینی، غیر از اسلام، به علم اهمیت نداده است. در عبارت «لتعلموا» لام، لام نتیجه است؛ یعنی هفت آسمان را خلق کرده برای اینکه بدانید.
این عبارت از شاهکارهای قرآن کریم است که هدف از آفرینش را علم معرفی کرده است و در آیه ی 56 سوره ی ذاریات فرموده:
« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إلاَّ لِیَعْبُدُون »
« ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای اینکه من را عبادت کنند »
یعنی هدف آفرینش عبادت است. میدانیم که در قرآن پارادوکس و تناقض نیست. پس بایستی یک نسبتی بین عبودیت و علم باشد؛ زیرا در یک آیه هدف خلقت، علم آمده و جای دیگر عبودیت. لذا می بایست تناسب و اتحادی بین علم و عبودیت باشد. در آیه 282 بقره میفرماید:
« وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله »
« تقوا پیشه کنید، خدا شما را آموزش میدهد »
یعنی تقوی مقدمه ی علم است. یا در روایات است که:
« العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء » [47]
علم نوری است که خداوند در قلب عدهای از بندگان قرار میدهد.
در اینجا علم و عبودیت بر هم منطبق میشوند؛ زیرا مصداق آن، بندگان کامل هستند. بندگان کامل ضمن اینکه عبد هستند، عالم نیز میباشند. لذا در آیه ی 28 سوره ی فاطر میفرماید:
« إنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء »
« از میان بندگان، علماء از خدا میترسند »
پس از میان بندگان کسانی که دارای دانش هستند، خداترس بوده و خداترسی از ویژگی های بندگی است. پس نسبتی میان بندگی و علم وجود دارد.
نکتهی دیگر اینکه دانش بشری که در اصطلاح فلسفه، دانش حصولی به آن میگویند، دانش عکسبرداری از دنیای بیرون است. در دانش الهی پیامبران، علم و قدرت با هم مساوق اند (یعنی هم سیاقاند) و نمیگویم مساوی هستند؛ یعنی در مورد انبیاء و اوصیاء باید گفت جایی که علم باشد، حتماً قدرت نیز هست و جایی که قدرت باشد، حتماً علم نیز هست. مثل داستان آصف بن برخیا که توانست تخت ملکه سبا را از دور دست ها بیاورد در حالی که هنوز سلیمان پلک نزده بود، و این قدرت نتیجه ی قسمتی از علم بود. اما ائمه معصومین ما علیهم السلام که علم تمام کتاب را می دانند قطعاً قدرتشان برتر از آصف ابن برخیا می باشد. [48]
حال به عبارت «أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ کُلِّ عِلْم» برمیگردیم که یعنی امام زمان (عج) وارث تمامی دانش های آفرینش، شامل علم آدم ابوالبشر علیه السلام تا خاتم الانبیاء (ص) و علم امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام و تمامی علم علما و دانشمندان هستند. در طول تاریخ هرکسی هر دانشی دارد، آن دانش نزد امام زمان (عج) است. لذا در روایات آمده که مواریث انبیا مثل عصای حضرت موسی علیه السلام نزد امام زمان (عج) است. [49] پس این که مواریث همهی انبیاء در نزد امام زمان (عج) است، تجسّم و تبلور این مسأله است که تمام علوم و دانش های انبیاء و گذشتگان نزد آن حضرت است.
«و المحیط بکل فهم» یعنی هرچه ما میفهمیم و درک میکنیم، امام زمان (عج) هم آن را میفهمد و درک میکند. در مورد خداوند داریم:
« لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ» [50]
« دیدگان او را درک نمی کنند در حالی که اوست که دیدگان را درک میکند.»
و امام زمان (عج) نیز مسلط بر دیدنها و شنیدنها و همه ی حواس ما می باشند. لذا حضرت میتوانند با تسلطی که بر ادراکات دارند، ادراکات ما را کنترل کنند، از کار بیندازند و یا تقویت کنند. لذا اگر اراده ی ایشان تعلق بگیرد، ادراکات ما قویتر میشود.
عبارت دوازدهم:
« أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ و المشید لامر آیاته »
« بدانید او از جانب خدایش خبر میدهد و محکمکننده آیات او است »
«تشیید» یعنی محکم کردن و عبارت فوق یعنی کار آیات خدا را محکم میکند. با این بیان که، آیات خدا دو نوع است: آیات تکوینی و آیات تدوینی. آیات تدوینی یعنی نوشتاری مثل قرآن و حدیث و آیات تکوینی؛ یعنی موجودات عینی که خداوند متعال در آفرینش خلق کرده است.
آیات تکوینی ـ نسبت به انسان ـ نیز تقسیم میشود به: آیات انفسی و آیات آفاقی، یعنی به آیات درونی و بیرونی. خداوند در قرآن میفرماید:
« سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الأفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ » [51]
« نشان میدهیم به آنها، آیات خود را در افقها و درنفسهایشان (یا درون و جانشان) »
و این یعنی اینکه ما در افق ها و جانهایشان آیاتی داریم. لذا امام زمان (عج) هم محکمکننده ی آیات تدوینی و هم محکم کننده ی آیات تکوینی هستند. شاهد ما برای محکم کنندگی آیات تدوینی ایشان آن است که در زیات آل یاسین میخوانیم: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه»؛ «سلام بر تو ای تلاوتکننده ی کتاب خدا و ترجمهکننده ی آن». یعنی تو ترجمه و تفسیرکننده ی کتاب خدا هستی. مترجم بودن امام زمان (عج) برای آیات خدا به دو مقوله ی ترجمه ی قولی و فعلی تقسیم میشود؛ یعنی امام آیات قرآن را قولاً و فعلاً ترجمه میکند. قولاً، مانند پیامبر اکرم (ص) که در خطابه ی غدیر، 100 آیه را ترجمه و تفسیر فرمودند (که حدود 80 آیه از جملات آیات و حدود 20 آیه را در حد اشاره تفسیر نمودند.) از طرف دیگر امام زمان (عج) مفسر و مؤَوِّل آیات بوده و عملاً نیز مترجم آیات هستند؛ مثل آیاتی که راجع به تقوی، صلاح، دانش ، بینش و توحید است، همه را در نفس و اعمال خود پیاده میفرمایند. از طرفی این عبارت از زیارت آل یاسین به حدیث ثقلین نیز اشاره دارد آنجا که پیامبر (ص) میفرماید:
« إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و لن یفترقا حتى یردا علی الحوض » [52]
عترت مقوِّم قرآن است. در خطابه ی غدیر نیز آمده است:
« فَکُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَ مُوَافِقٌ لَه » [53]
« هرکدام از اینها (قرآن و عترت) از همراه خود خبر میدهد و موافق با اوست».
پس «والمشید لامر آیاته» یعنی حقانیت آیات را با ترجمه ی قولی و فعلی تثبیت میکند. لذا وجود و سکون و زندگی و فریاد و قیام و قعود و گفتارشان ترجمه ی قرآن است. یکی از شاهکارهای زیات آل یاسین این قسمت است:
« السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقعد، السلام علیک حین تقرأ و تبین، السلام علیک حین تصلی و تقنت »
اگر ما به زمانهای نماز و قنوت و حمد و استغفار و الله اکبر و گفتن لا اله الا الله و قیام و قعود امام زمان (عج) سلام میکنیم معنایش این است که تمام این لحظات، لحظات ارزشمندی هستند. به خاطر ارزش دو چیز، یکی خود امام زمان (عج) و یکی کاری که امام زمان (عج) انجام میدهند. اگر این کار حضرت، عین حق و حقانیت نباشد، سلام به آن بی معنا خواهد بود؛ ولی چون سلام میکنیم معنایش این است که فعل حضرت عصمت داشته و از هر خطا و اشتباه و ترک اولایی مبرا است و همه ی آن اعمال زیر نظر خداوند و با تأیید ایشان انجام می شود.
در بیان محکمکنندگی آیات الاهی توسط امام زمان (عج) باید گفت که مثلاً وقتی ما دو قطعه چوب را کنار هم می گذاریم؛ آنها محکم و تشیید می شوند و این چنین است وجود امام زمان (عج) که وقتی کنار آیات قرآن قرار می گیرند به آنها معنا و استحکام می بخشد و اسرار نهان آن را آشکار خواهد نمود. به عبارت دیگر کتاب تدوین مشتمل بر امام ناطق (ائمه معصومین از امام علی تا امام زمان علیهم السلام) و امام صامت (قرآن کریم) است. از طرف دیگر حق ـ که خودِ امام زمان (عج) است ـ ، قرآن می باشد و قرآن نیز با حق است؛ لذا وقتی این دو حق با هم آمیختند، آنگاه محکم می شوند. لذا وقتی میگوییم «والمشید لامر آیاته» یعنی یک یک آیات قرآن را امام زمان (عج) محکم و حقانیتش را بیان میکند و چون امام زمان (عج) در قول و عمل خود آیات کریمه ی قرآن را تشیید میفرمایند، لذا ما با دیدن هر آیه ای از قرآن وجود امام زمان (عج) را درخواهیم یافت و او را تجسم می کنیم؛ زیرا که ایشان (عج) مصداق اتم و اکمل قولی و عملی آیات قرآن می باشند. همچنین طبق این آیه در قرآن کریم: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ » [54] که مماس حقیقی قرآن کریم، پاک شدگانند، امام زمان (عج) از جمله پاک شدگان است؛ یعنی این که حقیقت قرآن با حقیقت امام زمان (عج) با هم مماس هستند.
عبارت سیزدهم:
« أَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ السَّدِیدُ »
« بدانید او رشد یافته و استوار است »
«رشید»، صفت مشبه از ریشه «رشد» به معنی اسم مفعول یعنی «رشد کرده» است و «رشد» یعنی روشن، پیشرفته و بالیده. رشد در مقابل «غیّ» است. در قرآن هم آمده که: « قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ » [55]؛ « راه روشن از گمراهی روشن و بیان و واضح شد.» واژه «سدید» هم به معنی استوار است.
وقتی میفرماید: «أَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ» یعنی آگاه باشید که حتماً امام زمان (عج) رشد یافته و راه هدایتش را پیدا کرده است و در صراط مستقیم است.
نکته دیگر اینکه « اَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ » عبارت دیگری است از:
« أَنَا صِرَاطُ اللهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون » [56]
این عبارت از طرف پیامبر اکرم (ص) عصمت امام زمان (عج) و روشنی راه ایشان را تضمین میکند. اما همه ی امامان علیهم السلام معصوم اند؛ ولی به چه دلیلی درباره ی این امام بیشتر تأکید فرمودند؟ در جواب می گوییم که این تأکید به خاطر این است که امام زمان (عج) مسئولیت مهم و بسیار بزرگی دارد که آن تشکیل حکومت جهانی و تأیید و تثبیت آن است. لذا کار هر قدر بزرگ تر باشد، احتمال خطای آن نیز بیشتر است و چون برنامه ی آن حضرت یک برنامه ی استثنایی است که هیچ کدام از پیامبران الهی علیهم السلام و حتی معصومین علیهم السلام برای اجرای آن برنامه مکلّف نشده اند، لذا پیامبر (ص) میفرمایند: «أَلَا إِنَّهُ الرَّشِید» تا احتمال وارد شدن هر گونه نقصی در کار آن بزرگوار (عج) منتفی شود.
از لغت رشید دو مطلب دیگر نیز استنباط می شود. یکی صحیح بودن و دیگری در حال رشد بودن. لذا «الرشید» یعنی اینکه امام زمان (عج) غیر از این که در حال رشد و تکامل می باشد، در راه مستقیم نیز قرار دارد.
اما درباره واژه «سدید» باید گفت که: «أَلَا إِنَّهُ السَّدِید» یعنی در کار خودش محکم است، کوتاه نمیآید، سست نیست و تحت تأثیر ملامت کسی قرار نمیگیرد. یکی از صفاتی که امام زمان (عج) دارند این است که ترجمان آن، همان جمله ای است که پیغمبر (ص) راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «ولَا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَة لَائِم» [57] « او کسی است که ملامتِ ملامتکننده ای در راه خدا دستخوش تغییرش نمیکند» و این مسئله مهم به خاطر این است که آن حضرت هم تکامل دارد و هم محکم است. آیه ی « إنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ ألاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ » [58] نشان میدهد که راه دین و تدین راه استقامت است و سران دین که پیامبران اند همیشه در ناراحتی و اذیت و آزار بودند؛ ولی پیوسته در مقابل آن سختی ها مقاومت می کردند.
ادامه دارد…
پی نوشت ها:
[39]. کلینی، الکافی،1/ 483؛ مجلسی، بحار الانوار،48/ 94.
[40]. فتال نیشابوری، روضة الواعظین،1/ 95؛ طبرسی، الاحتجاج،1/ 62؛ حلی، العدد القویة،177؛ ابن طاووس، التحصین،586. از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
[41]. ذاریات/ 56.
[42]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 208.
[43]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 211.
[44]. همان.
[45]. یس/ 12.
[46]. طلاق/ 12.
[47]. مصباح الشریعة،16.
[48]. کلینی، الکافی،1/ 229 :«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ».
[49]. مجلسی، بحار الانوار،26/ 248؛ دیلمی، ارشاد القلوب،2/ 418؛ صفار، بصائر الدرجات،62. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُول … نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاء.
[50]. انعام/ 103.
[51]. فصلت/ 53.
[52]. صدوق، عیون اخبار الرضا،2/ 62.
[53]. مجلسی، بحار الانوار،37/ 208.
[54]. واقعه/ 79.
[55]. بقره/ 256.
[56]. فتال نیشابوری، روضة الواعظین،1/ 95؛ طبرسی، الاحتجاج،1/ 62؛ حلی، العدد القویة،177؛ ابن طاووس، التحصین،586؛ از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
[57]. ابن طاووس، إقبال الأعمال،296.
[58]. فصلت/ 30.
موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-06-31] [ 04:18:00 ق.ظ ]