پژوهش مدرسه علمیه عصمتیه سمنان


 
  مهدویت و خطبه غدیر(1) ...

باورداشت مهدویت در خطبه غدیر
درباره امام زمان (عج) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را ـ از همان سال‌های نخستین ظهور اسلام ـ می‌رساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام (ص) به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگی‌های امام زمان (عج) در خطبه ی غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بود. این نوشتار بر آن است تا با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و اخبار اهل بیت علیهم السلام این عبارات را (که حدود بیست و یک عبارت است) شرح دهد. در این شرح، هم به ظرافت‌های واژگانی و هم به معنای کلی عبارات ـ با در نظر گرفتن آیات و احادیث ـ توجه شده است.

 درآمد

درباره امام زمان (عج) روایاتی از پیامبر بزرگوار اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که اهمیت و ضرورت بحث مهدویت را ـ از همان سال‌های نخستین ظهور اسلام ـ می‌رساند. یکی از اخبار مهمی که از جانب نبی مکرم اسلام (ص) به دست ما رسیده است، بیان صفات و ویژگی‌های امام زمان (عج) در خطبه ی غدیر است؛ آن هم با عباراتی زیبا و در زمانی حساس که بحث انتساب امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح بود. این نوشتار بر آن است تا با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و اخبار اهل بیت علیهم السلام این عبارات را (که حدود بیست و یک عبارت است) شرح دهد. در این شرح، هم به ظرافت‌های واژگانی و هم به معنای کلی عبارات ـ با در نظر گرفتن آیات و احادیث ـ توجه شده است.


مقدمه

در خطبه ی شریف غدیر به امام زمان (عج) توجه خاصی شده است و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم (ص) به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرموده‌اند. در فراز اول می فرمایند:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أدْبارِها… مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا.» [1]
در این قسمت، پیامبر (ص) به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانِ از نسل ایشان تا مهدی موعود علیهم السلام جاری و ساری می‌دانند و آن بزرگوار را گیرنده ی تمام حق‌الله و حق اهل بیت علیهم السلام ـ که به آن‌ها ظلم شده است ـ معرفی می‌کنند.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم (ص) ـ که اصل نگارش ما را در بر می‌گیرد ـ به‌صورت مستقل به امام زمان (عج) و بیان ویژگی های آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آن‌جا می‌توان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشداردهنده ی «ألا» (= هان، آگاه باشید!) به دقت در کلام خود فرامی خوانند. پیامبر اکرم (ص) در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته ی نبوت و امامت را مطرح نموده و یادآور می‌شوند که سررشته ی این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان‌بخش این روند، حضرت مهدی (عج) خواهد بود:
« مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَإنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى … ألا إنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى » [2]
پس از آن، بیست و یک ویژگی اساسی و مهم آن امام را ترسیم می‌نمایند که به آن‌ها خواهیم پرداخت.
سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که می‌فرمایند:
« فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَالصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ‏اللهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى یَوْمٍ یَلْقَى اللهَ الَّذى یُقَدِّرُ وَ یَقْضی» [3]
« مأمورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن‌چه از سوی خداوند درباره ی علی امیرالمؤمنین علیه السلام آورده‌ام و درباره ی اوصیای پس از او که از من و اویند. این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی علیه السلام است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت)».
نقطه ی اوج خطبه ی غدیر ـ که از افتخارات شیعه به شمار می‌آید ـ این است که پیغمبر اکرم (ص)، آینده ی جهان را به‌صورت تابلوی بسیار دقیق و زیبایی طراحی کرده‌اند (همین فراز دوم). البته در سه جای دیگر هم (دوبار در قسمت ششم و یک بار در قسمت دهم خطابه) درباره ی امام زمان (عج) مطالبی را گفته اند؛ ولی قسمتی که دارای حساسیت است ـ و اگر کنار هم چیده شود، حکومت، شخصیت، علم، عصمت و ولایت تکوینی امام زمان (عج) روشن می‌شود ـ همین قسمت هشتم خطابه ی غدیر است. ما نیز در این نوشتار برآنیم تا ویژگی‌های امام زمان (عج) را در خطبه ی غدیر ذیل همین فراز دوم درباره ی ایشان شرح دهیم تا ظرافت‌های بیانی آن حضرت (ص) درباره ی امام زمان علیه السلام بیش از پیش آشکار گردد.



شرح عبارات پیامبر (ص) درباره ی ویژگی های امام زمان (عج)

عبارت اول:

« أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی »
« آگاه باشید که القائم المهدی از ماست.»
در ابتدا نکاتی را درباره ی اعراب جمله فوق بیان می‌کنیم و آن این‌که ممکن است اعراب فوق درست باشد؛ یعنی «القائم المهدی»، خبر «انّ» و مرفوع باشد؛ اما قول صحیح‌تر آن است که بگوییم: «خاتم الائمة»، اسم «انّ» و «منّا» خبر آن باشد و «القائم المهدی» صفت برای «خاتم الائمة» باشد؛ یعنی منصوب بخوانیم. در این صورت ترجمه ی عبارت فوق به این شکل می‌شود: «آگاه باشید که خاتم الائمه‌ای که قیام‌کننده و هدایت‌شده (یا هدایت‌کننده به امر پنهان) است از ماست». با این ترکیب، عبارت فوق، بار معنایی دیگری خواهد داشت و آن این‌که پیامبر (ص) با بیان جمله به این شکل (یعنی با نصب «القائم المهدی») می‌خواهد فخر و مباهات کند که آن وجود مبارک از خاندان ایشان است.
نکته‌ای را درباره ی نحوه ی اسم‌گذاری اَعراب بیان می‌کنیم، به این ترتیب که اَعراب روی شخص سه نوع اسم می‌گذارند: اسمی که در بدو تولد بر روی او می گذارند، لقب و کنیه. کنیه معمولاً با توجه به ویژگی‌های خاصی که آن شخص دارد یا با توجه اسم فرزند ارشد او انتخاب می شود؛ مثلاً وقتی در مورد امام زمان (عج) می‌گویند «ابوصالح» به این معناست که آن بزرگوار در صالح بودن سرآمد است. اما لقب به‌معنای صفتی است که خودِ شخص دارد؛ مثلاً برخی از القاب امام زمان (عج) عبارتند از: طاهر، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم، مُؤَمَّل (یعنی کسی که مورد آرزوست) و… .
نکته ی قابل توجه در فرق بین لقب و کنیه این است که وقتی کسی را با کنیه‌اش می‌خوانند، احترام و ارزشی والاتر برای آن شخص قائل شده اند، که این بار معنایی در القاب کمتر است. پیامبر (ص) در این عبارت، امام زمان (عج) را با القاب «القائم» و «المهدی» خطاب کرده و ایشان و مشخصاتش را با این القاب برای مردم معرفی نموده است. این در حالی است که اسم و کنیه حضرت علیه السلام همان اسم و کنیه ی پیامبر (ص) است. در روایتی آمده است که پیغمبر (ص) فرمودند:
« الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی » [4]
« اسمش اسم من است (یعنی همان اسم خاص) و کنیه‌اش هم، کنیه من است (یعنی ابوالقاسم).»
نکته ی دیگر این‌که غیر از پیامبر (ص)، سایر ائمه علیهم السلام نیز به تبعیت از آن حضرت، هرگز حضرت حجت علیه السلام را با نام اصلی خود نخوانده‌اند و پیوسته ایشان را با القاب و کنیه‌ها یاد کرده‌اند. در روایات گوناگونی از نام بردن آن حضرت نهی شده و دلیل خاصی برای این دستور بیان نشده است؛ مثلاً:
« عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْمَهْدِیِّ. قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ؟ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا، إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّى یَبْعَثَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَل» [5]
یا این عبارت از امام زمان (عج) که در یکی از توقیعات آمده است:
« مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النَّاس » [6]
البته از برخی روایات به‌طور غیرمستقیم می‌توان فهمید مراد از این عمل ائمه علیهم السلام ـ که امام زمان (عج) را با القاب و کنیه‌ها خطاب می‌کردند ـ چه بوده است. مثلاً وقتی او را «قائم» می‌خوانند، ویژگی حضرت در قیام و زنده کردن دین از یاد رفته ی اسلام ـ پس از غیبت طولانی ـ به ذهن متبادر می‌شود؛ قیامی که در آن از قاتلین کربلا و از همه ی ظالمان عالم انتقام خواهد گرفت:
« عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الْبَاقِرَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَ لَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ؟ قَالَ: بَلَى. قُلْتُ: فَلِمَ سُمِّیَ الْقَائِمُ قَائِماً؟ قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَى اللهِ عَزَّوَ َلَّ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا أَتَغْفَلُ‏عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِنْ خَلْقِکَ؟ فَأَوْحَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِمْ: قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِکَةِ فَسَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ بِذَلِکَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْقَائِمِ: أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ».
« (ابوحمزه) ثمالی می‌گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مگر همه ی شما قیام به حق نمی‌کنید؟ کار شما مگر حق نیست؟ مگر برای به اصطلاح إثاره حق و ترویج حق به‌پا نمی‌خیزید؟ پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: موقعی که جدّم حسین ـ که درود خدا بر او باد ـ کشته شد، فرشتگان در درگاه خدا به شیون و زاری گریه کردند و گفتند: ای پروردگار و مولای ما! رها می‌کنی کسانی را که برگزیده تو از میان خلقت را کشتند؟ پس خداوند به فرشتگان وحی کرد که: ای فرشتگان در جای خود آرام گیرید. قسم به عزت و جلال خودم، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو بعد از مدتی باشد. عجله نکنید. سپس خدا پرده را برداشت و ائمه از نسل امام حسین علیه السلام را نشان داد. فرشتگان خوشحال شدند و فرزندان امام حسین علیه السلام را دیدند، که نُه نفر بودند (همه نشسته بودند ولی) یک نفر ایستاده و مشغول نماز بود. خداوند فرمود: به ‌وسیله ی آن کسی که درحال قیام و مشغول نماز است، از آن‌ها انتقام خواهم گرفت» [7]
دلیل این‌که آن حضرت به «مهدی» ملقب شده‌اند، این است که ایشان از جانب پرورگار هدایت شده و در دامان و ساحت قدس ربوی تربیت و هدایت یافته است. البته معنای دیگری نیز دارد که آن عبارت است از هدایت‌کننده ی به امر پنهان. به همین شکل است سایر القاب و کنیه‌های ایشان که شرح و بسط هر کدام در مورد وجود مقدس آن بزرگوار در این‌جا برای ما مقدور نیست.
اما در مورد عبارت بیان‌شده توسط پیامبر (ص) در روز غدیر باید گفت که در آن روز گویی پیامبر (ص) می‌خواست بفرماید: آگاه باشید ای مردم! من امروز اتمام حجت کردم و ائمه ی راستین و حقیقی شما را که علی و اهل بیتش علیهم السلام هستند، به شما معرفی کردم و نام آن‌ها را برای شما بردم. حال اگر بنابر هر دلیلی از صراط اهل بیت من علیهم السلام منحرف شدید و تن به ولایت کس دیگری دادید و مسیر اسلام را منحرف کردید، بدانید که در نهایت مردی از اهل بیت من علیهم السلام خواهد آمد که از جانب خدای تعالی هدایت شده است و هیچ اشکال و نقصی در او نیست و قیام می‌کند تا دین و سنت حقیقی اسلام را زنده نماید.



عبارت دوم:

« أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین »
« بدانید که اوست غلبه کننده برهمه ی ادیان »
در تشریح این جمله باید نکاتی را در ابتدا بیان کنیم؛ اولاً فرق است بین دین و دینداری؛ دین یک ارزش است و دینداری ارزشمند. مانند رابطه ی‌ بین ایمان و مؤمن که ایمان ارزش است و مؤمن ارزشمند. در مورد ائمه علیهم السلام بحثی وجود دارد که ائمه علیهم السلام ارزش هستند یا ارزشمند؟ ایمان هستند یا مؤمن؟ عدل‌اند یا عادل؟ علم اند یا عالم؟ انتقام اند یا منتقم؟ رأفت اند یا رئوف؟
در این‌باره باید بگوییم که انسان‌ها غیر از ارزش‌ها هستند. انسان‌ها باید ارزش‌ها را کسب کنند تا دارای آن ارزش‌ها بشوند. لذا اگر در مورد امام زمان (عج) بپرسند که ایشان دین است یا دیندار؟ عدل است یا عادل؟ پاسخ این است که ایشان دیندار و عادل است و در نهایت می‌گوییم ایشان ارزشمند است. در اصطلاح ادبیات می‌گویند: «ذات ثبت له صفة»؛ یعنی ذاتی که صفت و ارزشی برایش ثابت شده است، که در این صورت عبارت «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین»‏ این‌گونه معنا می‌شود: «الا ان دینه ظاهر علی الدین»؛ یعنی دین او یا دین به سبب او بر همه ی ادیان غالب است.
نکته ی دیگر درباره ی این عبارت این است که پیامبر (ص) فرموده‌اند: «شخصِ امام زمان (عج) بر ادیان غالب است». در بیان معنای آن یک توجیه این است که بگوییم او غالب بر ادیان است؛ یعنی او دین را غلبه می‌دهد بر تمام ادیان. در مورد ائمه طاهرین علیهم السلام هر دو تعبیر (یکی این‌که بگوییم آن بزرگواران دین هستند و دیگر این‌که بگوییم دیندار هستند) وجود دارد؛ یعنی وقتی قرآن می‌فرماید:
« إِنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء » [8]
« (آرى) حقیقت چنین است؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مى ‏ترسند.»
می‌گویند منظور از «العلماء» یعنی ائمه علیهم السلام؛ یعنی این‌ها دانشمند هستند. از طرفی در زیارت آل یاسین می‌خوانیم:
« السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب»
« سلام بر تو ای دانش ریخته شده از آبشار توحید و خداشناسی.»
پس اطلاق علم، بر امام زمان (عج) شده است. همچنین می‌گوییم:
« اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ الْقَائِمِ الْمُؤَمِّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ احْفُفْهُ بِمَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ» [9]
« خداوندا درود فرست بر ولی امر خودت که قائم و آرزو و عدلِ مورد انتظار است (پس ایشان را) با ملائکه مقربین (درگاهت) بپوشان و با روح القدس یاری اش کن ای پروردگار جهانیان».
پس به امام زمان (عج) گفته می‌شود عدل؛ نه عادل. در ادبیات عرب هم به این گونه استعمال، مبالغه از باب «زیدٌ عدلٌ» می‌گویند، یعنی کسی که یک صفتی را زیاد دارد، دیگر نمی‌گویند «زیدٌ عادلٌ» (یعنی مشتق را بر اسم ذات حمل نمی‌کنند؛ بلکه خود مصدر را بر آن حمل می‌کنند) در نتیجه می‌گویند: «زیدٌ عدلٌ، زیدٌ رحمةٌ، زیدٌ علمٌ». لذا در این‌جا که گفته «انه الظاهر علی الدین»؛ یعنی خودِ امام زمان (عج) بر ادیان چیره است؛ وقتی هم خودِ امام زمان (عج) دین باشد پس جدّ ایشان ـ یعنی حضرت محمد (ص) ـ نیز دین خواهد بود.
لذا در این‌جا پیامبر (ص) می‌خواهد بگوید: آگاه باشید که خود امام زمان (عج) دین و آیین من است و شخصِ اوست که غالب بر ادیان است و یا این‌که می‌خواهد بگوید که دین امام زمان (عج) بر همه ی ادیان غالب است. پس آگاه باشید که اگر از راه ولایت اهل بیت علیهم السلام بیرون رفتید در نهایت او خواهد آمد، مؤاخذه خواهید شد و به ناچار باید به دین او بگروید.
معنای دیگری که می‌توان برای این عبارت در نظر گرفت، این است که بگوییم «الدین» یعنی دین اسلام. «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» یعنی او راهنمای دین است. ایشان راهنمای کلِ دینِ اسلام و غالب بر دین هستند. اگر بخواهیم دین را تعریف کنیم باید بگوییم که دین چتری دارد که بالای آن وجود مقدس امام زمان (عج) قراردارد. یعنی دین در اینجا به معنای ادیان نبوده و به معنای دین اسلام است. یعنی او غالب و حاکم و چیره بر کل دین اسلام است.
این‌که می گوییم دین اسلام نقطه ی بلندش وجود مقدس امام زمان (عج) است، یعنی او ولی الله است و اتصال و پیوند بلاواسطه با الله دارد. چون معنای ولی و ولایت، قرب بدون حجاب است. حجاب ممکن است گناه، غفلت و یا حتی نور باشد که بین انبیا و خداوند حجب نوری نیز وجود دارد. درنتیجه «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» یعنی کل دین، امام زمان (عج) است و در رأس مخروطِ دین قرار دارد و اگر او را نگاه کنیم، همه دین را داریم، لذا در روایات وارد شده است که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کند و بپذیرد، همه چیز را قبول کرده، و وقتی که امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول نکند، همه چیز را منکر شده است، این امر بدان سبب است که کل دین عبارتست از وجود مقدس ائمه طاهرین علیهم السلام.
« عن أبی حمزة الثمالی، قال قال لنا علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام أی البقاع أفضل. فقلت الله و رسوله و ابن رسوله أعلم. فقال إن أفضل البقاع ما بین الرکن و المقام، و لو أن رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما، یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع، ثم لقی الله بغیر ولایتنا ، لم ینفعه ذلک شیئا » [10]
پس «أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّینِ» نقطه ی اوج آن «ألَا إِنَّ خَاتَمَ الْأئِمَّة مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی‏» است؛ یعنی در سه واژه تمام مختصات امام زمان (عج) و حکومت جهانی او که همه ی انبیاء به آن وعده داده‌اند، آمده که «خاتم الائمه»: یعنی وارت کل انبیاء است. «القائم» یعنی قیام‌کننده ی خالص؛ یعنی برای همه چیز قیام می‌کند: وضع دینی، اجتماعی، اقتصادی و… که تمام این معانی در القائم مندرج هست. «المهدی» هم یعنی هدایت شده از جانب خدا.
به نظرمی‌رسد پیامبر (ص) احتمالاً در ذکر سه عنوان: «خاتم الائمه»، «قائم» و «مهدی» نکته ی «الأَهَم فالأَهَم» را رعایت نموده است. یعنی به این صورت که اول مهم ترین بعد مهم‌تر و بعد مهم، به تدریج پایین می‌آید و ادامه می‌دهد. روش نگارش کتب حدیثی هم توسط بزرگانی همچون کلینی در کافی و علامه مجلسی در بحار به همین صورت بوده است.


آیات مربوط به بحث


در قرآن کریم سه آیه در تأیید جمله ی «الا انه الظاهر علی الدین» آمده است که عبارتند از:
« هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » [11]
در تفاسیر متعددی آمده است که آیه ی فوق درباره ی قائم آل محمد علیهم السلام نازل شده است [12]
« هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى‏ بِاللهِ شَهیداً » [13]
البته غیر از این این آیات و روایات ذیل آن‌ها، روایات گوناگونی از جانب ائمه اطهارعلیهم السلام صادر شده‌اند که مضمون و معنای عبارت پیامبر (ص) درباره ی امام زمان (عج) را در روز غدیر معنا و تأیید می کنند.

عبارات سوم و چهارم:

« أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
« آگاه باشید که امام زمان (عج) انتقام گیرنده از ستمکاران است »
« أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا »
« آگاه باشید که او فاتح دژها و منهدم کننده ی آنهاست »
این فراز از ویژگی های آن حضرت، نشان‌دهنده ی آن است که دنیای قبل از ظهور ایشان، دارای ویژگی های خاصی است که سبب شده است تا پیامبر (ص) آن بزرگوار را این‌گونه و با این صفاتِ با اقتدار و هول‌انگیز معرفی نمایند. البته همه ی این‌ها درست است؛ زیرا اخبار فراوانی از عامّه و خاصّه به ما رسیده است که نمایانگر این است که دنیای قبل از ظهور ایشان، جولانگاه ظالمان، مشرکین و بی‌دینان است؛ کسانی که با در دست داشتن قدرت، پیوسته در حال ظلم و خیره سری در دنیا هستند. لذا پیامبر اکرم (ص) آن بزرگوار را این گونه با صلابت و هیبت معرفی می نماید. هیچ دین و آیینی، منجیِ مورد نظر خود را این‌گونه معرفی نکرده است و به دلیل همین صلابت و بزرگی در وجود ایشان است که سبب شده تا توجه بسیاری از پیروان سایر ادیان را به خود جلب کند.
از طرف دیگر این ویژگی‌، خود، نوعی دلگرمی است به شیعیان آن حضرت و مردمی که مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند و به آن‌ها روح امید و زندگی را تزریق می‌کند؛ لذا اعتقاد به چنین منجی‌ای، سرآغاز حیاتی امید‌بخش در جامعه اسلامی و حتی سایر جوامع است که این روند رو به افزایش ظلم و ستم در جهان، بالاخره در نقطه‌ای متوقف خواهد شد و آن منجی با در هم کوفتن صلابت ظالمین و مشرکین و بی دینان، آرامش و عدل و داد جهانی را به ارمغان خواهد آورد.
البته فراموش نشود که روایات گوناگونی وجود دارد که نشان می‌دهند وقتی آن حضرت ظهور می کنند، آن‌چنان با صلابت و هیبت هستند که در دل مردم ایجاد رعب و وحشت می‌کنند. از جمله این روایت:
« عن محمد بن مسلم الثقفی قال سمعت أبا جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام یقول القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوى له الأرض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عز و جل به دینه على الدین کله و لو کره المشرکون‏ …» [14]

پی نوشت ها:
[1].  مجلسی، بحارالانوار، 37/ 211.
[2].  همان، 213.
[3]  همان، 215.
[4].  مجلسی، بحارالأنوار،51/ 71 و 38/ 304؛ شیخ طوسی، الغیبة،271؛ شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمة،2/ 411.
[5].  مجلسی، بحارالأنوار،51/ 33.
[6].  شیخ حرعاملی، وسائل‏الشیعة،16/ 242؛ مجلسی، بحارالأنوار،51/ 33.
[7].  مجلسی، بحارالأنوار،51/ 28.
[8].  فاطر/ 28.
[9].  کفعمی، البلد الأمین،194.
[10].  شیخ طوسی، امالی،132؛ نوری، مستدرک الوسائل،1/ 149؛ مجلسی، بحارالانوار،27/ 171. با همین مضمون.
[11].  توبه/ 33 ؛ صف/ 9.
[12].  قمی، تفسیر القمی،1/ 289. قال علی بن إبراهیم فی قوله (( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ))، فإنها نزلت فی القائم من آل محمد و هو الذی ذکرناه مما تأویله بعد تنزیله.
[13].  فتح/ 28.
[14].  صدوق، کمال الدین وتمام النعمة،1/ 330.

 نویسنده: امین خوشرفتار 

موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1395-06-27] [ 09:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  توصیه امام رضا علیه السلام به شیعیان در نامه یی به عبدالعظیم حسنی ...

توصیه امام رضا علیه السلام به شیعیان در نامه یی به عبدالعظیم حسنی

 متن پیام آن بزرگوار این است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

 یا عبدالعظیم!

 أبلغْ عنّی أولیائی السلامَ وقل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً، ومُرْهم بالصدق فی الحدیث وأداء الأمانة، ومُرْهم بالسکوت وترک الجدال فیما لا یَعْنیهم، وإقبالِ بعضهم على بعض والمُزاوَرة، فإنّ ذلک قربة إلیّ. ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً، فإنّی آلیتُ على نفسی أنّه مَن فعل ذلک وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوتُ الله لِیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب، وکان فی الآخرة من الخاسرین. وعرِّفْهم أنّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن مسیئهم، إلاّ مَن أشرک به أو آذى ولیّاً من أولیائی أو أضمر له سوءً، فإنّ الله لا یغفر له حتّى یرجع عنه، فإنْ رجع وإلاّ نُزع رُوح الإیمان عن قلبه، وخرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، وأعوذ بالله من ذلک.

 بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

 ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.

 به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز ، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.»

 حجت الاسلام قرائتی در شرح این نامه فرموده اند: پیام امام رضا(ع)، پیام خیلی مهمی است. انگار این شفای دردهای امروز جامعه‌ ماست. امام توصیه می کند که مردم راه شیطان را در خودشان باز نکنند.

 امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی فرمود: به شیعه‌ها بگو دیدن همدیگر بروند. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ إِلَی‏» اگر می‌خواهید به من نزدیک شوید، دیدن همدیگر بروید. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» «تَمزیق»، «کُلَّ مُمَزَّق‏» (سبأ/7) در قرآن است. «تمزیق» یعنی تخریب. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» همدیگر را خراب نکنید. «وَ لَا یَشْغَلُوا» مشغول نکنید «تَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» او این را خراب می‌کند.

 امام رضا(ع) فرمود: من نفرین می‌کنم به کسی که آبروی شیعیان را بریزد. تعهد کردم. که کسی که آبروی مؤمنی را بریزد،  «دَعَوْتُ اللَّهَ» دعا می‌کنم، که چه؟ «لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَاب‏» در دنیا به زندگی نکبتی گرفتار شود «وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین‏» خیلی امام رضا دلش درد می‌آید. امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی(ع) فرمود: به شیعیان من بگو آبروی همدیگر را نریزید. من امام رضا(ع) نفرین کردم به کسی که آبروی کسی را بدون دلیل بریزد. اگر حتی تازه دلیل داری، شما حق نداری آبرویش را بریزی. باید به قوه‌ قضاییه بگویی: بابا این پرونده! برد و خورد و هرچه دلیل داری از مسیرش اقدام کنید.

 امام رضا فرمود: من تعهد کردم نفرین می‌کنم به کسی که آبروی شیعه را بریزد.«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِه‏» خداوند خوب‌ها را می‌بخشد، از بدهای شیعیان بد هم می‌بخشد، مگر کسی که یا مشرک باشد، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏» الله اکبر! امام رضا فرمود: خدا همه‌ شیعیان را می‌بخشد جز دو رقم شیعه! شیعه‌ای که مشرک شود. شیعه‌ای که مؤمنی را اذیت کند. «آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏»

 امام رضا فرمود: خدا شیعه را می‌بخشد جز دو گروه! شیعه‌ای که مشرک شود، «أَشْرَکَ بِه‏»، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی‏»، «أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءا» یا در دلش بدخواه باشد. اصلاً دلش بخواهد فلانی خراب شود. یعنی در دلش بدخواه باشد. «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِع‏» خدا یک چنین آدمی را نمی‌بخشد، جز اینکه از اذیت کردن برگردد. «وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» کسی که مؤمنی را اذیت کند، مؤمنی را تخریب کند «نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» خداوند روح ایمان را از قلبش می‌گیرد. کار به آیت‌الله و فوق دیپلم و لیسانس و دکتر ندارد.

 امام رضا پیغام داد، آبروی همدیگر را نریزید. آبروی همدیگر را بریزید، نفرینتان می‌کنند. از ولایت خدا دور هستید. در همین دنیا عذاب شدید می‌شوید. در آخرت نصیبی ندارید. آبرو ریختن خیلی خطر دارد. این نکته‌ای است که امام رضا فرمود از طریق عبدالعظیم حسنی.

« اختصاص، شیخ مفید، صفحه 241 »

موضوعات: مناسبت ها
[چهارشنبه 1395-05-20] [ 04:35:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امام صادق(ع) و برخي ويژگي هاي مورد انتظار او از شيعيان ...


امام صادق(ع) و برخي ويژگي هاي مورد انتظار او از شيعيان


دوران امامت امام جعفرصادق (ع) ششمين پيشواي شيعيان از سال 114 هجري قمري و همزمان با شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام محمد باقر (ع) آغاز شد. آن حضرت در سال 148 قمري و در سن 65 سالگي توسط منصور دوانيقي مسموم ، در مدينه منوره به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد .
امام صادق (ع) در مدت 34 سال امامت پربرکت خويش نقش مؤثر و برجشته اي در گسترش فرهنگ حياتبخش اسلام داشت.
ايشان با استفاده از فرصت به دست آمده در عصر خويش (درگيري و نزاع ميان بني اميه و بني عباس) وسيع ترين دانشگاه اسلامي را پي ريزي نمود. در دانشگاه آن حضرت حدود چهار هزار شاگرد پرورش يافتند که برخي از آنان از رهبران فکري تشيع به شمار مي آيند مانند هشام بن حکم، عبد الله بن ابي جعفر، هشام بن سالم، محمد بن مسلم، مفضل بن عمر و جابر بن حيان .
در مکتب آن حضرت نه تنها شيعيان بلکه غير شيعيان نيز حضور مي يافتند . پيشوايان چهارگانه اهل سنت با واسطه يا مستقيم از محضر امام بهره فراوان برده اند .
امام (ع) شاگردان خود را بر اساس علاقه و استعداد آنان تقسيم نموده و در همان رشته تشويق و تعليم مي نمود . به اين ترتيب ، مکتب تشيع در اثر تلاش هاي فرهنگي امام صادق (ع) به صورت چشم گيري گسترش يافت، به اکثر قلمروهاي اسلامي رسيد و بسياري از مسلمانان در آن دوران طلايي به مکتب اهل بيت «عليهم السلام» آشنا شدند.
رهنمودهاي راهگشاي آن حضرت در زمينه هاي مختلف فردي و اجتماعي، معاشرت با ديگران، برخورد با جوانان، مسائل حقوقي، آداب ازدواج، موضعگيري هاي سياسي ، آموزه هاي علمي، تربيتي، پزشکي و ده ها موضوع ديگر، زينت بخش صفحات زندگي آن حضرت و برگ زريني در تاريخ شيعه است .
در اين مقاله منتخب سخنان آن حضرت در بيان ويژگي هاي مورد انتظار از شيعيان و مؤمنان حقيقي آمده است.
صبر و پايداري
بدون شك شكيبايي و استقامت در راه رسيدن به هدف، از عوامل پيروزي انسان است . کساني در زندگي به خواسته ها و آرزوهاي خود نائل شده اند که در راه آن ، نهايت سعي و تلاش خود را به كار گرفته اند .
امام صادق (ع) يکي از مهم ترين نشانه هاي شيعه را استقامت در راه حق دانسته و رسيدن به سعادت حقيقي را در گرو اين خصلت پسنديده معرفي مي کند و مي فرمايد: «لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم، ولما سالوا الله شيئا الا اعطاهم ؛ اگر شيعيان ما در راه حق استقامت ورزند فرشتگان آسمان با آنان دست مي دهند، ابرها [ي رحمت] بر سر آنان سايه مي افکنند و سيمايشان همانند روز روشن مي درخشد و از زمين و آسمان روزي مي خورند و هيچ خواسته اي از خداوند نخواهند داشت مگر اينکه خداي متعال به آنان عطا مي کند .» (1)
ساده زيستي
از آنجا که دلبستگي به دنيا مانع رسيدن به کمال حقيقي است، مردان مؤمن همواره ، قناعت را در متن برنامه خود دارند و ساده زيستي، پرهيز از تعلقات دنيوي و دل نبستن به زرق و برق دنيا از شاخص ترين ويژگي هاي آنان است كه مطمئناً اين شيوه پسنديده را از زندگي پيامبران و اولياء الهي آموخته اند .
پيروان حقيقي اهل بيت ،صفت پسنديده اي چون ساده زيستي را از ائمه معصومين (ع) آموخته و اين سخن گهربار امام صادق (ع) را الگوي خود قرار داده اند که فرمود: «ان احببت ان تجاور الجليل في داره وتسکن الفردوس في جواره فلتهن عليک الدنيا واجعل الموت نصب عينک ولا تدخر شيئا لغد واعلم ان لک ما قدمت وعليک ما اخرت ؛ اگر دوست داري که در درگاه الهي با خداوند متعال همنشين شوي و در بهشت در جوار حضرت باريتعالي مسکن گزيني، بايد دنيا [و مظاهر آن] در نظر تو خوار باشد و مرگ را هميشه نصب العين خود قرار بده و براي خود چيزي ذخيره نکن و بدان آنچه قبلا [از اعمال صالح ] تقديم داشته اي به حال تو سودمند خواهد بود و از کارهاي نيک که انجام آن را به تاخير انداخته اي ضرر خواهي کرد .» (2)
عزت نفس
شخصيت هرانسان در گرو عزت نفس اوست كه به اين عزت و تکريم شخصيت از همه چيز حتي از آب و غذا بيشتر نيازمند است، چرا که رنج گرسنگي و تشنگي برطرف مي شود اما تحقير شخصيت و آزردگي روح ، به سادگي رفع نمي شود و چه بسا تا آخر عمر انسان را آزار دهد .
پروردگار متعال انسان را عزيز آفريده و هيچگاه به او اجازه تحقير ديگران و يا شخصيت خود را نداده است . اين سخن در مورد پيروان مکتب تشيع از اهميت ويژه اي برخوردار است . طبق رهنمود امام صادق (ع) ،‌شيعه هيچ گاه نبايد خود را ذليل کند، بلکه بايد از کارهاي تحقيرآميز و ذلت آور اجتناب نمايد .
امام (ع) شيعيان را از تنبلي، دست درازي به سوي ديگران ، زياده طلبي و ساير امور ذلت بار مبرا مي داند و مي فرمايد: «شيعتنا لا يهرون هرير الکلب ولا يطمعون طمع الغراب . . . ولا يسالون لنا مبغضا ولو ماتوا جوعا ؛ شيعيان ما [از فرط ذلت] همانند سگ زوزه نمي کشند و مانند کلاغ طمع نمي کنند . . . آنان هيچگاه به سوي دشمنان ما دست [ذلت] دراز نمي کنند گرچه از گرسنگي بميرند .» (3)
خداوند نيز تن دادن به کارهاي ذلت آور را از جمله صفات منافقين برشمرده و عزت را منحصر به ذات خويش مي داند: «بشر المنافقين بان لهم عذابا اليما الذين يتخذون الکافرين اولياء من دون المؤمنين ايبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا ؛ به منافقان بشارت ده که عذاب دردناکي در انتظار آن هاست . همان ها که کافران را بجاي مؤمنان دوست خود انتخاب مي کنند . آيا عزت [و آبرو] را نزد آنان مي جويند با اينکه همه عزت ها از آن خداست؟» (4)
امانت داري و راستگويي
از مهم ترين ويژگي هاي شيعه و مؤمن واقعي، برخورداري از دو صفت امانتداري و راستگويي است . اين دو خصلت آن چنان اهميت دارد که اساس نظم و آرامش هر جامعه اي را مي توان با تقويت و ترويج آن دو در بين افراد جامعه پايه ريزي ، مشکلات را، حل و سعادت جوامع را تظمين كرد .
امام صادق (ع) گذشته از توصيه به عموم شيعيان در اين رابطه، به برخي از يارانش در اين مورد پيام ويژه مي فرستاد . توجه آن حضرت به ترويج اين دو خصيصه انساني واخلاقي در ميان شيعيان، جايگاه آن ها را در ميان تمام صفات پسنديده اخلاقي روشن مي سازد .
امام (ع) به يكي از اصحاب خود فرمود: «اذا اتيت عبد الله فاقراه السلام وقل له: ان جعفر بن محمد يقول لک: انظر ما بلغ به علي عند رسول الله صلي الله عليه و آله فالزمه، فان عليا عليه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلي الله عليه و آله بصدق الحديث واداء الامانة ؛ هرگاه پيش عبدالله [بن ابي يعفور] رفتي، سلام [مرا] به او برسان و بگو: جعفر بن محمد به تو مي گويد: دقت کن در آن چيزي که به وسيله آن علي عليه السلام در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله سرافراز شد [و او را به آن مقامات عالي رساند . ] پس [تو هم ] آن ها را براي خودت لازم بدان [و رفتار خويش را با آن اوصاف زيبا بياراي]، مطمئناً علي (ع) با راستگويي و امانتداري در نزد پيامبر صلي الله عليه و آله به آن درجه و عظمت رسيد .» (5)
حضرت امام خميني (ره) در شرح اين حديث مي فرمايد: «هان! اي عزيز! تفکر کن در اين حديث شريف! بين مقام صدق لهجه و رد امانت تا کجاست که علي بن ابي طالب را بدان مقام بلند رسانيد . از اين حديث معلوم مي شود که رسول خدا صلي الله عليه و آله اين دو صفت را از هر چيز بيشتر دوست مي داشتند که در بين تمام صفات کماليه مولي (ع) ، اين دو، او را مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است . جناب صادق عليه السلام نيز در بين تمام افعال و اوصاف، اين امر را که در نظر مبارکشان خيلي اهميت داشته، به ابن ابي يعفور که مخلص و جان نثار آن بزرگوار بوده پيغام داده و سفارش فرموده به ملازمت آن ها .» (6)
امام صادق عليه السلام در حديث ديگري اهميت اين دو صفت را چنين بيان مي دارد: «لا تنظروا الي طول رکوع الرجل وسجوده فان ذلک شي ء اعتاده، فلو ترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الي صدق حديثه واداء امانته ؛ به طول رکوع و سجود شخص ننگريد زيرا به آن عادت کرده و اگر ترک کند به خاطر آن وحشت مي کند، بلکه به راستي گفتار و امانتداري او بنگريد .» (7)
بنابراين شيعه واقعي را با عبادت هاي ظاهري نمي توان شناخت ، بلکه بايد در عرصه امتحان، راستي و امانتداري او ثابت شود . چه بسا افرادي که با انجام عبادت هاي سنگين و ريايي، خود را مؤمن و پيرو اهل بيت (ع) قلمداد مي کنند، اما در مقام راستي و امانتداري نمي توانند از عهده آن برآيند و در نتيجه مغلوب شيطان مي شوند .
تلاش براي هدايت ديگران
از جمله ويژگي هاي مورد انتظار براي شيعيان ، هدايت و اصلاح افراد منحرف به طريق صحيح است.
آنان نه تنها خود راه حقيقت مي پيمايند، بلکه از عمق جان ، دوست دارند ديگران هم، چنين باشند . پيروان اهل بيت عليهم السلام تنها به دنبال نجات خود نيستند، بلکه شب و روز در فكر هدايت و راهنمايي گمراهان به انواع انحرافات هستند .
آنان با الهام از رهنمودهاي پيشواي خود امام صادق(ع) ، با بکارگيري شيوه هاي صحيح و پسنديده به اصلاح افراد پرداخته و با اخلاق نيک در جذب گنه کاران تلاش مي کنند و اين کلام زيباي رئيس مكتب جعفري را هيچگاه فراموش نمي کنند که فرمود: «لا تقل في المذنبين من اهل دعوتکم الا خيرا، واستکينوا الي الله في توفيقهم وسلوا التوبة لهم ؛ در مورد هم کيشان بدکار خود جز خوبي [و نيکي] چيزي نگو و از خداوند توفيق هدايت و توبه آنان را بخواهيد .» (8)
سيره امام (ع) نيز در اين رابطه مي تواند راهگشاي محبين باشد .
ولايت مداري
يکي ديگر از ويژگي هاي شيعيان از ديدگاه امام صادق (ع) ، پذيرش ولايت و رهبري امامان معصوم (عليهم السلام) به عنوان تداوم رسالت نبوي (ص) مي باشد . شيعه حقيقي به ولايت اهل بيت چنان دلبسته است که شادي و غم ، خوشي و ناخوشي و تمام لذايذ و شدايد زندگي را با ولايت و محبت ائمه اطهار (ع) پيوند مي زند . محبت اهل بيت عليهم السلام آنچنان در جان و روح او رسوخ کرده که تمام گفتار و اعمال او با ملاک ها و معيارهاي اهل بيت عليهم السلام سنجيده مي شود .
امام صادق عليه السلام فرمود: «رحم الله شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا وعجنوا بماء ولا يتنا يحزنون لحزننا ويفرحون لفرحنا ؛ خداوند شيعيان ما را رحمت کند که از زيادي سرشت ما آفريده شده اند و با آب ولايت ما عجين گشته اند . آنان به خاطر اندوه [و غصه هاي] ما غمناک مي شوند و با شادي ما شاد مي گردند .»
اجتناب از كسب شهرت
اعتقاد مؤمن واقعي اين است که کار و عمل انسان بايد براي جلب رضايت خداوند باشد و به غير از اين ، عمل او ارزش حقيقي نخواهد داشت . کساني که براي خوشايند و جلب رضايت ديگران - که در مسير حق نيستند - تلاش مي کنند، کاري بيهوده انجام مي دهند .
از نظر امام صادق عليه السلام عمل ريايي که براي خشنودي خداوند نبوده و تنها براي ارضاي نفس و يا خوشايند ديگران انجام مي گيرد، نزد خداوند عالم ارزشي ندارد .
امام (ع) مي فرمايد: «کل البر مقبول الا ما کان رئاء ؛ تمام نيکي ها پذيرفته مي شود مگر اعمالي که بخاطر ريا [و نشان دادن به ديگران] انجام گرفته باشد .» (9)
پيشواي ششم در توضيح سخن خويش به عبدالله بن جندب مي فرمايد: «لا تتصدق علي اعين الناس ليزکوک، فانک ان فعلت ذلک فقد استوفيت اجرک، ولکن اذا اعطيت بيمينک فلا تطلع عليها شمالک ؛ هيچگاه صدقه [و کارهاي نيک] را جلو چشم مردم انجام مده به قصد اينکه تو را [مردي] پاکيزه انگارند، که اگر به اين [سخن] عمل کني اجر و پاداش خود را به نحو کامل دريافت خواهي کرد، ولي [به خاطر داشته باش] که اگر با دست راست خود بخشش مي کني دست چپ خود را مطلع نساز .» (10)
رسيدگي به خانواده
اهميت به زندگي خانوادگي و خوشرفتاري با اعضاي خانواده ، يکي ديگر از ويژگي هاي مورد انتظار براي شيعه واقعي است .
پيرو حقيقي امام صادق (ع) هيچ گاه نسبت به خانواده خود، بداخلاق ، تنگ نظر و سخت گير نيست ، بلكه تلاش مي کند به هر نحو شايسته اي با همسر و فرزندان خود رفتار نموده و در صورت امکان به رفاه و امور معيشتي خانواده توسعه دهد .
امام (ع) شيعيان را به خوشرفتاري با خانواده سفارش نموده و آنرا موجب طولاني شدن عمر مي داند و مي فرمايد: «من حسن بره في اهل بيته زيد في عمره ؛ هر کس با خانواده خود خوشرفتاري نمايد عمرش طولاني خواهد شد .» (11)
رعايت آداب اخلاقي
ادب و مواظبت بر فضائل اخلاقي از بزرگترين سرمايه هاي معنوي هر انسان به حساب مي آيد .
انسان با رعايت آداب اخلاقي و اجتماعي جايگاه خود را در جامعه تحکيم بخشيده و دل ها را به سوي خود جذب مي کند . دوست و دشمن، افراد با ادب را ستوده و به آنان به ديده احترام مي نگرند .
امام صادق (ع) رعايت اين اصل را از ويژگي هاي مکتب تشيع مي داند و آن را براي شيعيان امري ضروري و مي شمارد و مي فرمايد: «ليس منا من لم يوقر کبيرنا ولم يرحم صغيرنا ؛ شيعه ما نيست کسي که بزرگترها را احترام نکند و به کوچکترها ترحم ننمايد .» (13)
تعاون و همياري
تعاون و همكاري در بين پيروان و شيعيان اهل بيت (ع) ، موجب نزديکي دل ها و ايجاد محبت مي شود و از مهم ترين عوامل اقتدار و تحکيم ارتباط دربين آنان خواهد بود .
شيعيان با کنار گذاشتن اختلاف نظر و سليقه هاي مختلف و احترام به يكديگر تمامي سعي خود را در پيشبرد وترويج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام مي كنند .
امام صادق (ع) در اين مورد به يکي از ياران خود مي فرمايد: «بلغ معاشر شيعتنا وقل لهم: لا تذهبن بکم المذاهب، فوالله لا تنال ولايتنا الا بالورع والاجتهاد في الدنيا ومواساة الاخوان في الله ؛به شيعيان ما برسان و بگو: مبادا گروه ها [ي منحرف ] شما را اغفال کنند، به خدا سوگند! به ولايت ما اهل بيت نمي توان رسيد مگر با تقوي و تلاش در دنيا و همکاري با برادران ديني در راه خدا .» (12)
استفاده از فرصت ها
انسان موفق کسي است که از هر فرصت به دست آمده - گرچه کوتاه مدت باشد - براي رسيدن به هدف بهره گيرد . امام ششم در اين زمينه به پيروان خود فرمود: «من انتظر عاجلة الفرصة مؤاجلة الاستقصاء سلبته الايام فرصته، لان من شان الايام السلب وسبيل الزمن الفوت ؛ هر کس در فرصت هاي بدست آمده که کوتاه و گذرا هستند به انتظار فرصت هاي کاملتري در آينده بنشيند، روزگار آن فرصت کوتاه را نيز از او خواهد گرفت، چرا که عادت روزگار سلب فرصت ها و روش زمانه از دست رفتن است .» (14)
دوري از شركت در مجلس گناه
يکي از عوامل تاثير گذار در روح و روان انسان محيط پيرامون اوست . عوامل انحرافي از جمله اجتماعات و جلسات آلوده و ضد ارزشي که افراد فاسد آن ها را طرح ريزي و اجرا مي كنند ، تاثيرات فراواني را در افراد شرکت کننده باقي مي گذارد و آنان را همرنگ با اهل فسق و فجور و معصيت مي كند .
به همين جهت امام (ع) مؤمنين را از شرکت در اين محافل و رفتن به چنين مکان هايي برحذر مي دارد، مگر اينکه براي تغيير وضعيت موجود باشد .
آن حضرت مي فرمايد: «لا ينبغي للمؤمن ان يجلس مجلسا يعصي الله فيه ولا يقدر علي تغييره ؛ براي مؤمن شايسته نيست که در مجلسي بنشيند که در آن معصيت خداوند انجام مي شود و او توانايي تغيير آن را ندارد .» (15)
قرائت قرآن
قرآن ، کلام الهي و معجزه جاويد پيامبر عظيم الشأن اسلام ،جلوه اي از قدرت و علم پروردگار است و آيات نوراني آن نشانگر عظمت خداوند . قرآن برنامه زندگي وگنجينه اي بي پايان براي مسلمانان و عهدنامه اي ميان خداوند و مردم است .
امام صادق (ع) با اشاره به كلام وحي، به مسلمانان سفارش مي کند که هر روز پنجاه آيه از اين کتاب را تلاوت کنند و نيز در خصوص کيفيت تلاوت و آداب قرائت قرآن مي فرمايد: «عليکم بالقرآن! فما وجدتم آية نجابها من کان قبلکم فاعملوا به، وما وجدتموه هلک من کان قبلکم فاجتنبوه ؛ بر شما باد تلاوت قرآن، پس هر آيه اي يافتيد که کساني قبل از شما با عمل به آن نجات يافته اند، شما هم به آن عمل کنيد و هر آيه اي را مشاهده کرديد که بيانگر عوامل هلاکت [و نابودي ] پيشينيان است، شما هم از آن عوامل پرهيز کنيد .» (16)
اميد كه با عمل به فرامين ائمه اطهار و تأسي به سيره نوراني آنان ، شيعه و پيرو واقعي آنان باشيم.

منابع:
1) تحف العقول، ص 302
2) تحف العقول، ص 304
3) همان ، ص 303
4) قرآن كريم ، سوره نساء ، آيه 138 و 139
5) ) اصول کافي، کتاب الايمان والکفر، باب الصدق و اداء الامانه، حديث 5
6) چهل حديث، امام خميني رحمه الله، ص 477
7) اصول كافي ، ج 2 ، ص 105
8) تحف العقول ،‌ص 304
9) همان ،‌ص 303
10) همان ، ص 305
11) كشف الغمه ، ص 208
12) تحف العقول ، ص 303
13) بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج 75، ص 138
14) همان ، ج 78 ،‌268
15) وسايل الشيعه ، ج 11 ، ص 503
16) همان ، ج 4

موضوعات: مناسبت ها
[شنبه 1395-05-09] [ 06:05:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت